سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 



  .:: یاالله ::.



چقدر خوب شد آری ، نگاهتان به من افتاد

همان دقیقه که چشمـم درست کنج گُهــرشاد


 

***



بدون وقفه به باران امان گریه نمی داد

هزار تکّه شد این من به لطف آینـه هایت




***




چنان که باید و شاید غـزل غـزل نشدم مســت

که دست من به ضریحت در این سفر نرسیده است





***



من این نگاه عوامانه را نمی دهم از دست

اجازه هست بیفتم شبیه سایـه به پایـــت




***



دوباره اشـک خـداحـافظی رسیده به دامن

دوباره لحظه ی تردید بین ماندن و رفتن




***



و باز مثل همیشه در آستانه ی در من

کبوترانه زمین گیر می شوم به هوایت




*سـلام به بـر و بچـه های با صفـا.

دعاگو و نائب الزّیاره تک تک لیست بلند بالا خصوصاً دوستانی که خارج از مشهدالرّضا(ع) زندگی می کنند بودم.

ان شاء الله زیارت با معرفت نصیب تمام آرزومندان بشه.


توضیح: شعر از جناب آقا سیّد حمید رضا برقعی می باشد.

 


[ شنبه 90/8/28 ] [ 9:33 عصر ] [ ] [ نظر ]
درباره وبلاگ

بیاد شهدای گمنام!!! برای بچه های تفحص و برای آنهایی که به دنبال گمشده ی خود می گردند هیچ لحظه ای زیباتر از لحظه ی کشف پیکر شهید نیست. اما زیباتر از آن لحظه ای است که زیر نور آفتاب یا چراغ قوه پلاکی بدرخشد. در طلاییه وقتی زمین را می شکافتیم پیکر مطهر شهیدی نمایان شد که همراه او یک دفتر قطور اما کوچک بود ؛ شبیه دفتری که بیشتر مداحان از آن استفاده می کنند. برگ های دفتر به خاطر گل گرفتگی به هم چسبیده بود و باز نمی شد . آن را پاک کردم . به سختی بازش کردم بالای اولین صفحه اش نوشته بود: عمه بیا گمشده پیدا شده!
لینک دوستان
امکانات وب