|
.:: یَااَلله ::. نامه سرگشاده حسین قدیانی به رئیس قوه قضائیه
کاش "حضرت ماه" این نوشته را نخواند؛ زندان رفتن ما هم حکومتی است! (دل نوشته ای ازحسین قدیانی)
قوه قضاییه باید این کلمه "شهید" را حتما در برگه حکم جلب و احضاریه درج کند و اما من زندان جمهوری اسلامی را هم جای مقدسی می دانم. تا حاکم "علی" است این فقط راهپیمایی های ما نیست که حکومتی است. زندان رفتن ما هم حکومتی است. این جان من و این حکم دستگاه قضایی، که با من هر چه کند، فقط یک چیز می گویم؛ بابای ماست خامنه ای. مرد خداجوی موسوی که سنگ پرتاب کرد، سر امام جماعت شکست. سر امام جماعت که شکست، قلب دخترکی که همین چند دقیقه پیش در تعزیه داشت، نقش رقیه را بازی می کرد، شکست. آشوبگر عاشورا که سوت کشید، قلب جانباز شیمیایی تیر کشید. آمده بود میدان جمهوری اسلامی تا نماز ظهر عاشورا بخواند. نشسته. از همان روی ویلچر. مقابل پایگاه مقداد که از همانجا عازم جبهه شده بود و امروز در سالگرد آشوب عاشورا، متهمین فرعی و اصلی پرونده فتنه 88 دارند راست راست راه می روند و این چنین است که آلوده تر از هوای تهران، حال و هوای عدالت است. مونوکسید کربن، یعنی عدم محاکمه فائزه هاشمی. دود یعنی مهدی هاشمی. دی اکسید ازت یعنی آقازاده ها و ذرات معلق یعنی، همان که امروز ریه عدالت را این چنین آلوده کرده است... می خواستم در سالگرد آشوب عاشورا دل نوشتی بنویسم از همان یک صفحه ای های وطن امروز. آقایان قوه قضاییه اجازه ندادند. وقتی وبلاگم قطعه 26 را که آنجا "بابایم خامنه ای بود" برمی دارند و فیلتر می کنند، یعنی که ننویس! یعنی که از نظر دستگاه قضایی، تو مجرمی. من که نفهمیدم به خاطر نوشته هایم راست به حج فرستاندم یا کج به دادگاه؟ مرا باش که چقدر زور زدم تا ثابت کنم حاکمیت در این نظام دوگانه نیست، اما از قرار اشتباه می کردم. گویا اداره های جمهوری اسلامی، تاب همه چیز و همه کس را دارند الا اراده های پولادین انقلاب اسلامی. یک بار نوشتم؛ ظاهرا از نظر بعضی ها سران فتنه اسی سگ دست و علی قالپاق و ممد تپل بودند. گویا دستگاه قضایی تاب نامه های سرگشاده خواص بی بصیرت و بیانیه های هتاکانه سران فتنه را دارد اما تاب از گل نازک تر گفتن به برادران لاریجانی را ندارد. با ماه در روزگار پس از فتنه عکس انداختن زیباست اما از آن زیباتر لااقل این است که وقت فتنه پرسه در مه نزنی. و من هنوز هم می گویم؛ یکی به نعل و یکی به میخ زدن خواص بی بصیرت از آنرو بود که فکر روزگار بعد از جمهوری اسلامی بودند و می خواستند در جمهوری اسلامی قلابی و نه انقلابی، پستی برای تکیه زدن و سمتی برای پز دادن داشته باشند. حال قوه محترم قضاییه به کدام دلیل وبلاگ قطعه 26 را می بندند و به خاطر توهین وبلاگ فلان به امام عزیز و سایت بهمان به رهبر حکیم، کاری با این رسانه ها ندارد، لابد این را می رساند که از نظر دستگاه قضایی، خواص بی بصیرت منزلت و شانی بالاتر از همه حتی ولایت فقیه و مصادیق مبارک آن دارند. آیا جز این است؟ و اگر جز این نیست، این درد را به کجا باید برد؟ خداییش این همه در رسانه های خودی و غیر خودی علیه رئیس جمهور محبوب حرف زده می شود و توهین هایی روا می دارند که آدمی از بازگویی آن شرمش می شود اما ظاهرا نامه ای ولو صمیمی به بعضی ها در وبلاگی کوچک هم نمی توان نوشت. این برخورد ناعادلانه با وبلاگ قطعه 26 تنها یکی از نمونه برخوردهای قوه قضایی با جوانانی است که رهبر انقلاب، "افسران جنگ نرم" خطاب شان کرد. چه بسیار که وبلاگ افسر جنگ نرمی را فیلتر کرده اند و مدیر وبلاگ، دستش به هیچ کجا هم بند نبوده. لابد در 8 سال دفاع مقدس هم به همین شکل، بعضی ها از رزمندگان دفاع مقدس در نبرد با بعثی ها حمایت می کردند؟! و لابد متاثر از همین حمایت های خاص از خط مقدمی ها بود که امام جام زهر نوشید! عجبا! سایت بالاترین نتواست قطعه 26 را هک کند اما قوه قضاییه توانست قطعه 26 را فیلتر کند! راستی، ما به چه کسی داریم می جنگیم؟ بعثی ها یا بعضی ها که از پشت خنجر می زنند؟ و راستی تر که چگونه است، جذب حداکثری شامل حال متهمی چون فائزه هاشمی و عفت مرعشی می شود اما شامل حال وبلاگ افسران جنگ نرم نمی شود؟! آیا حداکثر وظیفه دستگاه قضایی در قبال کسانی که در خط مقدم گوگل، از "خامنه ای. دات. آی. آر" و با کمترین امکانات پاسداری کردند، بستن وبلاگ شان بی هیچ محکمه و دادگاهی است؟ آیا مهدی هاشمی هم و دیگر مجرمین هم در این دستگاه به همین شکل محاکمه می شوند؟ وا اسفا که بعد از فتنه، تیع دستگاه قضایی بیشتر گلوی بسیجیان را لمس کرده تا حرامیان را. وا اسفا! که یک روز "کیهان" را می خواهند، دگر روز "وطن امروز" را، روز بعد "ایران" را و روز دیگر، "جوان" را و حالا هم سایت "مشرق" را می بندند و به راحتی آب خوردن فیلتر می کنند. و متاسفانه وقتی وبلاگ قطعه 26 را فیلتر می کنند، آنقدر شهامت ندارند که در صفحه بالا آمده، یک کلام بردارند بنویسند که؛ "این وبلاگ با حکم قضایی فیلتر شده است". چطور ساعت یک و نیم نیمه شب نزدیک به شب عاشورا زنگش را می زنید، حکمش را هم لطفا بگذارید تا عموم بفمهند و ببینند که حق با "آوینی" بود؛ "در جمهوری اسلامی همه آزادند الا بچه حزب اللهی ها". و اما وقتی در قوه قضاییه ای که مهدی و فائزه هاشمی محاکمه نمی شوند، افتخار می کنم برای من به عنوان کوچک ترین بسیجی این نبرد 8 ماهه حکم جلب صادر می شود. خوشا به حالم؛ قوه قضاییه ای که کاری با زبان هتاک موسوی ندارد و به این کاری ندارد که او، امام را خطاکار و نظام را حکومت فرعونی خوانده، به راحتی آب خوردن زبان مرا در فضای سایبر می برد! القصه می نویسم چه شد تا همگان بدانند که ما حکومتی ها را چگونه برخورد می کند دستگاه قضایی. دیر وقت بود که شماره خصوصی افتاد روی موبایلم. از 2 ی نیمه شب، نیم ساعت کم. که می توانست باشد و چه کاری می توانست داشته باشد؟ جواب دادم. گفت: حسین قدیانی؟ گفتم: بفرمایید. گفت: بی زحمت نامه ای که در وبلاگ تان خطاب به آقای آملی لاریجانی نوشته اید، بردارید. گفتم: شما؟ گفت: از دادستانی زنگ می زنم. گفتم: از کجا معلوم؟ گفت: حکم دارم. می خواهی برایت حکم را ایمیل کنم. گفتم: فعلا با این اوصاف، نامه را برنمی دارم تا فردا که با دوستانی امین مشورت کنم. گفت: من محترمانه به شما می گویم که به نفع تان است این نامه را بردارید و نمی خواهم چیزی بر دست شما (بخوانید دستبند) ببینم! گفتم: تا فردا حالا صبر کنید. گفت: اما شما فردا باید بیایی فلان جا. گفتم: حالا تا فردا. این مکالمه تمام شد و نیم ساعت بعد وبلاگ قطعه 26 را فیلتر کردند و من چه خوش خیال، که فکر می کردم تا فردا مهلت دارم! نگو این مهدی هاشمی است که تا فردا و فرداها مهلت دارد، نه چون من یتیمی که بابایم خامنه ای است و مستاجر نیستم و خانه ام بیت رهبری است. و اما صبح آن روز، 3 شماره خصوصی دیگر زنگ موبایلم را به صدا درآورد. بی هیچ احضاریه ای دادستان مرا خواسته بود. نرفتم و گفتم: احضاریه بدهید تا بیایم. من هم حقوق شهروندی دارم مثل آشوبگران عاشورا و مثل سران فتنه. و بعد نه به آن سوی خط که به دوستانم و با زبان طنز گفتم: این احضاریه باید خالی از اشکال حقوقی باشد و فی المثل نام پدرم را درست باید قید کنند که دست بر قضا پدر من هم مثل بعضی ها "علی اکبر" نیست و البته "اکبر" خالی هم نیست؛ "شهید اکبر قدیانی" است. قوه قضاییه باید این کلمه "شهید" را حتما در برگه حکم جلب و احضاریه درج کند و اما من زندان جمهوری اسلامی را هم جای مقدسی می دانم. تا حاکم "علی" است این فقط راهپیمایی های ما نیست که حکومتی است. زندان رفتن ما هم حکومتی است. این جان من و این حکم دستگاه قضایی، که با من هر چه کند، فقط یک چیز می گویم؛ بابای ماست خامنه ای.
[ جمعه 89/9/26 ] [ 8:45 صبح ] [ ]
[ نظر ]
.:: یَااَلله ::.
*از پیام های عرفانی عاشورا: عشق به خدا ازوالاترین وزلال ترین حالات آدمی،عشق به کمال مطلق ومعبود حقیقی،خدای متعال است.پیشوایان الهی این عشق رادر بالاترین درجه اش داشتند.نحوه ی حیات وشهادتشان نیز گویای آن است. همچوجان خوددر آغوشش کشید این سخن آهسته درگوشش کشید: [ چهارشنبه 89/9/17 ] [ 8:32 عصر ] [ ]
[ نظر ]
.:: یَااَلله ::.
*اشتراک امام حسین(ع)باقرآن درجمیع صفات: درمشارکت وموافقت آن جناب با قرآن درجمیع صفات وخصایص وفضایل:
(منبع : اشک روان برامیر کاروان*ترجمه خصائص الحسینیّه* ، ازآیت الله حاج شیخ جعفرشوشتری) [ چهارشنبه 89/9/17 ] [ 9:29 صبح ] [ ]
[ نظر ]
.:: یَااَلله ::.
قرآن کلام الله صامت است وحسین ع کلام الله ناطق .قرآن کریم وشریف ومجیداست وحسین ع کریم وشریف ومجید وشهید است.قرآن مشتمل است برقصص و احوال انبیاء وبیان آنچه برایشان وارد گردیده ازصدمات وحسین ع آیت آن قصص وحالات است بالعیان.قرآن آیاتش به حسب ظاهر 6326 آیه است وحسین ع زخم های بدنش بمنزله ی آیت است وبه قولی 4000 بوده و اگر زخم برزخم نیز بشمارند وزخم های سم مرکبان را نیز ملاحظه نمایند به همان عدد آیات قرآن رسد.قرآن مشتمل است بر بسم الله الرحمن الرحیم درصد.چهارده موضع وحسین ع صدوچهارده زخم شمشیر داشت. قرآن مشتمل است براجزاء وسور وسطور وکلمات وحروف ونقاط واعراب وحسین ع بربدنش بود سطرها ازشمشیر وکلمات از اثر نیزه ونقطه ها ازاثر تیروقرآن چهار قسم است،طولٌ(جمع طولی)یعنی سوره های طولانی ،ومئین ؛که هریک صدآیه هستند تقریبا،ومثانی که ازاینها کوتاهترند ومفصّل که بعداز سوره ی محمد(ص)اند بنا برقولی.وحسین ع نیز چهار قسمت شد.سرش به نیزه ها به سفر شام رفت وجسد درکربلا مقیم برخاک بود وخونش بربال مرغان وشمّه ای برملائکه وصغار مفصّل اجزاءبدنش متفرق درصحرا. قرآن شفاورحمت است برا ی مؤمنین وحسین ع شفاست ازامراض باطنه وتربتش شفاست ازامراض ظاهره واورحمت است ازبرای مؤمنین که بیشترفوزهای ایشان به آن جناب است.قرآن نوراست وحسین ع نور .قرآن روح است وحسین ع ریحانه ی رسول خداست وراحت است ازبرای خلایق.قرآن حکیم است که معالجه میکند قلوب رابه هدایت .حسین ع حکیم است که معالجه کرد جمعی رابه هدایت وجمعی را معالجه نمود به شفاعت.قرآن بشیر ونذیرو کتاب مبین است وحسین ع بشیرونذیر وامام مبین است که جدانمود حق رااز باطل.قرآن ذکراست ازبرای مؤمنین وحسین ع ذکربود ازبرای پیامبر ص خدادرتمام عمرش وازبرای مؤمنین نیز. قرآن درآن است آیت والکرسی وآیه ی نور ودرحسین ع است کرسی که معدن علم الهی است ودراو آیت نوری است که خاموش نگردید نه درظلمت شب ونه درخاک وخون. (منبع : اشک روان برامیر کاروان*ترجمه خصائص الحسینیه*، ازآیت الله حاج شیخ جعفرشوشتری)
[ سه شنبه 89/9/16 ] [ 7:5 عصر ] [ ]
[ نظر ]
.:: اَلسَّلامُ عَلَی مَن جَعَلَ اللهُ الشِّفَاء فِی تُربَتِهِ ::. باز این چه شورش است که در خلق عالم است تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب صَلَّی اللهُ عَلَی البَاکینَ عَلَی الحُسَینِ(ع) [ سه شنبه 89/9/16 ] [ 10:17 صبح ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |