|
.:: یا الله ::.
زمانی بیش دارید آشنایی
ز کف بگذر اگر اهل صفایی
بدانسته فلک را درگشایی
بداده وام داران را رهایی
زمانی بیش دارید آشنایی
[ شنبه 89/5/30 ] [ 6:30 عصر ] [ ]
[ نظر ]
.:: یَا رَبَّ شَهرِ رَمَضانِ ::. ماه رمضان شد، می و میخانه بر افتاد عشق و طرب و باده به وقتسحر افتاد
افطار به می کرد برم پیر خرابات گفتم که تو را روزه به برگ و ثمر افتاد
در حضرت حقّ این عملتبارور افتاد
[ شنبه 89/5/23 ] [ 6:22 عصر ] [ ]
[ نظر ]
.::سرا پرده غیبت::. مردم دیده به هر سو نگرانند هنوز چشم در راه تو،صاحب نظرانند هنوز لاله ها،شعله کش از سینه داغند به دشت در غمت،همدم اتش جگرانند هنوز از سراپرده غیبت خبری باز فرست که خبر یافتگان بی خبرانند هنوز اشتی را بزن ابی به رخ سوختگان که صدف سوز جهان بد گهرانند هنوز پرده بردار که بیگانه نبیند ان روی فافل از آینه این بی بصرانند هنوز رهروان در سفر بادیه حیران توأند با تو ان عهد که بستند،برآنند هنوز ذره ها،در طلب طلعت رویت،با مهر هم عنان تاخته چون نو سفرانند هنوز سحر اموختگانند که با رایت صبح مشعل افروز شب بی سحرانند هنوز طاقت از دست شد ای مردمک دیده دمی پرده بگشای که مردم نگرانند هنوز بختیاری [ جمعه 89/5/22 ] [ 9:32 عصر ] [ ]
[ نظر ]
.::ضیافت خانه::. من ضیافت خانه بر پا کرده ام * در به روی بی کسان وا کرده ام کو یکی با من مناجاتی کند؟ * نیمه شب با من ملاقاتی کند کو یکی بیمار درمانش کنم * سائلی کو تا که مهمانش کنم من خدای تو، تو هم عبد منی * پس چرا با من نمایی دشمنی؟ بنده ام!از من کنی دوری چرا؟ * بهر شیطان همچو مأموری چرا؟ تو چنین غافل نبودی بنده ام * گاهگاهی می شدی شرمنده ام!؟ سوی من دیگر نمی ایی؟ بیا * می رسد مرگی و عقبایی بیا از چه رو ای بنده ی من بی دلیل * خویش را بنموده ای خوار و ذلیل؟ خود بیا از کرده هایت شرم کن * خویش را با نام من دلگرم کن تا به کی اینگونه بازی می کنی؟ * نفس را از خویش راضی می کنی؟ باز برگرد ای گرفتار گناه * من پناهت می دهم ای بی پناه سوی تو هر شب بیاید پیک من * ناله های تو بود لبیک من ان امید غرقه خون گشتن چه شد؟ * ان حیا و شرم تو از من چه شد؟ ان نماز و ذکر شب هایت کجاست * اگهی اصلا تو مولایت کجاست؟ تو زمانی سر و رازی داشتی * نیمه شب راز و نیازی داشتی؟ گوئیا انها فراموشت شده؟ * معصیت دیگر هم اغوشت شده؟ هر کسی امشب بیاید سوی من * می شود اخر مقیم کوی من خود بده پایان بر ان شرمندگی * بندگی کن،بندگی کن،بندگی ای که محتاج منی دستی بده * سر به روی خاک درگاهم بنه من پذیرای تو می باشم بیا * دانه از بهر تو می پاشم بیا ای گنهکارم بیا اندر حرم * ناله و اشک تو را من می خرم چلچراغ عرش من اشک شماست * قطره قطره اشک تو در پیش ماست من تو را می بخشم اما صبر کن * خویش را اماده بهر قبر کن تا سحر یا رب و یا رب را بگو * در کنارش ذکر زینب را بگو باز برگرد ای گدای سر کشم * من به جای تو خجالت می کشم بختیاری [ پنج شنبه 89/5/21 ] [ 5:29 عصر ] [ ]
[ نظر ]
امام زمان(عج): خداوندا ! وعده ای را که به من داده ای ، برآورده کن و امر قیام مرا تمام فرما . قدمهایم را ثابت بدار و در سایه قیام من ، جهان را پر از عدل و داد کن . (بحار الأنوار ، ج 51، ص 13.) *فلسفه غیبت: امام زمان (عج) فرمودند: * * * 50 حدیث از حضرت امام زمان (عج)
اشتباه گمان میکنیم که تو غائبی آری... تو هستی نمایانتر از هر خورشید روانتر از هر رود طوفانیتر از هر دریا ایستادهتر از هم کوه و میدانم که در انتظاری... منتظر اینکه ما بیایم چون ما غائب از امام زمان خویشایم و او حاضر در برابر ما اگر من بیایم تو را آماده میبینم آمادهای که هزار و اندی سال است که لحظه شماری میکند برای بیدار شدنم، برای انسان شدنم تا من بیایم، بفهمم، بشناسم و لبیک گویم، ندای حق طلبیات را. و تو ای مولای منتظرم... دعا کن تا درک و ادب حضور در پیشگاهت را دریابم.
[ دوشنبه 89/5/4 ] [ 9:45 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |