|
اینجا آسوده سخن بر زبان می توان راند: با جمیع دوستان و عاشقانت یا حسین من به وبلاگم تو را هر دم زیارت می کنم کربـلا از شیـعـه ها دل می برد نام تو ما را به منزل می برد
[ یکشنبه 88/7/26 ] [ 1:29 عصر ] [ ]
[ نظر ]
گلی گم کرده ام پیر مردی با ما در منطقه بود.پسرش در عملیات کربلای پنج مفقود شده بود.کار مربوط به مفقودین را من پیگیری می کردم.با این که وضع پسرش را می دانستم گفتم بیا برویم بیمارستانهای اهواز و تعاون را با هم ببینیم.بعد از ان گفتم سری هم به معراج شهدا بزنیم.گفت از اول هم گفتی برویم بیمارستان فهمیدم منظورت چیه!با پیر مرد رفتیم داخل سرد خانه و شروع کردیم به دقت شهدا را وارسی کردن.بنده خدا همانطور که نگاه به بدن شهدا می کرد با خود زمزمه میکرد.گلی گم کرده ام می جویم او را و اشک می ریخت... ای نازنین شهید در قاب چشم من تصویر تو گلی است که چهار فصل سال با رنگ و بوی خویش گیرا ترین سرود شکفتن را اغاز می کند.
[ جمعه 88/7/24 ] [ 2:19 عصر ] [ ]
[ نظر ]
دانشگاه بزرگ امام جعفر صادق(علیه السّلام): وقت جان دادن به قلبم، جز غم دلبر ندارم آتشی دارم به سینه، از نگاری بی قرینه در دلم گردیده بر پا، از غریبی یک مدینه یادگار مرتضایم، ساقی صدق و صفایم من غریب بن قریبم، وارث کوی جفایم دشمنم شعله برافروخت، آتشی زد خانه ام سوخت این جفاها را عدو از، ماجرای کوچه آموخت کوچه های شهر ماتم، غرق درد است و پر از غم میرسد گویا هنوز از، زیر خاکش ناله هر دم قاتلم شد داغ جانان، از غم او میدهم جان پر گشایم سوی او که، در برش گشتم مهمان
[ سه شنبه 88/7/21 ] [ 8:13 عصر ] [ ]
[ نظر ]
ترک تن و سر کردند عشاق چه مستانه بر یار نظر کردند جان باخته جانانه،تا شام سحر کردند ان قافله بیدار،از بهر وصال یار زین منزله ویرانه،اهنگ سفر کردند از جلوه روی او وز پیچش موی او کاشانه به کاشانه رفتند و خبر کردند کندند دل از این دار،رفتند پی دلدار سرداده چه مردانه،ترک تن و سر کردند اری،اگر بخواهیم بهتر ببینیم گاهی بهتر است که حتی چشمهایمان را ببندیم؛زیرا کسانی هستند که فردایشان بهتر از امروز است.این ماییم که باید حیاتی تازه و با طراوت را از سر بگیریم.خدایا،یاریمان کن تا بازنمانیم!
کس تو طریق پاکبازی نگرفت با زخم،نشان سر افرازی نگرفت زین پیش دلاورا،کسی چون تو،شگفت حیثیت مرگ را به بازی نگرفت
[ دوشنبه 88/7/20 ] [ 9:0 عصر ] [ ]
[ نظر ]
((مهمان ضیافت خطر هیچ نداشت هنگام که می رفت سفر هیچ نداشت گمنام ترین شهید را اوردند جز پاره ای از عشق دگر،هیچ نداشت))
بختیاری [ سه شنبه 88/7/7 ] [ 4:52 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |