• وبلاگ : 
  • يادداشت : غزل سلام بر رمضان _استاد عليرضا قزوه:
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سارا 

    الو الو کربلا

    دويدم و دويدم
    سر کوچه رسيدم
    بند دلم پاره شد
    از اون چيزي که ديدم

    بابا ميون کوچه
    افتاده بود رو زمين
    مامان هوار مي‌زد
    شوهرمو بگيرين

    مامان با شيون و داد
    مي‌زد توي صورتش
    قسم مي‌داد بابا رو
    به فاطمه به جدش

    تو رو خدا مرتضي
    زشته ميون کوچه
    بچه داره مي‌بينه
    تو رو به جون بچه

    بابا رو دوره کردن
    بچه‌هاي محله
    بابا يهو دويدو
    زد تو ديوار با کله

    هي تند و تند سرشو
    بابا مي‌زد به ديوار
    قسم مي‌داد حاجي‌و
    حاجي گوشي‌و بردار

    نعره‌هاي بابا جون
    يه هو پيچيد تو گوشم
    الو الو کربلا
    جواب بده به گوشم

    مامان دويدو از پشت
    گرفت سر بابا رو
    بابا با گريه مي‌گفت
    کشتند بچه‌هارو

    بعد مامان‌و هولش داد
    خودش خوابيد رو زمين
    گفت که: مواظب باشيد
    خمپاره زد بخوابيد

    الو الو کربلا
    کمک مي‌خوام
    حاجي جون
    بچه‌ها قيچي شدن

    تو سينه و سرش زد
    هي سرشو تکون داد
    رو به تماشاچيا
    چشماشو بست و جون داد

    بعضي تماشا کردن
    بعضي فقط خنديدن
    اونايي که از بابا
    فقط امروزو ديدن

    جلو بابا دويدم
    بالا سرش رسيدم
    از درد غربتِ اون
    هي به خودم پيچيدم

    درد غربت بابا
    نشونه‌هاي درده
    درد غربت بابا
    غنيمت از نبرده

    شرافت و خون و دل
    نشونه‌هاي مرده
    اي اونايي که هنوز
    داريد بهش مي‌خنديد

    براي خنده‌هاتون
    دردشو مي‌پسنديد
    امروزشو نبينيد
    بابام يه قهرمونه

    يه روز به هم مي‌رسيم
    بازي داره زمونه
    موج بابا کليده
    قفل دره بهشته

    يه روز پشيمون مي‌شيد
    که ديگه خيلي ديره
    گريه‌هاي مادرم
    يقتونو مي‌گيره

    ابوالفضل سپهر

    + ساراي منتظر 

    ... الهي العفو ...

    ... الهي العفو ...

    ... الهي العفو ...

    التماس دعا