در رثاي پدر
اي خاک وطن بر تو عزيزي بسپرديم
کو عاشق بوي تو و روي قربا بود
پيوسته به لب ذکر حسين (ع) داشت دمادم
دلداده آن پادشه کربوبلا بود
هنگام محرم سر و سوداي دگر داشت
در ماتم اولاد علي (ع) غرق عزا بود
دنيا نتوانست فريبد به زر و زور
او را که حبيبي زمحبان خدا بود
هرگز نشد آويزه ي روئي به تمنا
در حل نياز او همه را راه گشا بود
دائم به لبش ذکر خدا بود و ثناگو
هر آنچه بر او آمده تقدير رضا بود
اخلاق خوشي داشت پدر در همه احوال
اندر پي هر خدمت او شکر و دعا بود
دلبسته نشد هيچ بر اين عالم فاني
زيرا که دل آکنده از اين دار فنا بود
آواي خوشي داشت به هنگام مناجات
گاهي به دعا خواني وگه نوحه سرا بود
هنگام سحر خفته به آغوش پسرخوش
خندان لب و آماده به فرمان خدا بود
بشنيد چو گلبانگ محمد (ص) زمنادي
گويي که فقط منتظر جمله لا ....... بود
آهسته فرو بسته شد او را زجهان چشم
چشمي که پر از عاطفه و لطف و صفا بود
بنگر چه عزيزان همه رفتند يکايک
آگه به يقين روز دگر نوبت ما بود