سلام به آقا يونس بيست
سلام به آقا شهاب كربلائي حرف دل و باغ و قلعه و سقاخونه و....
سلام به اموات و مردگان ، امروز روز اموات است و آنها چشم براه منتظر خيرات و صلوات و فاتحه هاي ما هستند بيائيم آنها را چشم براه نگذاريم
با دل شکسته و چشم اشکبار براي عزيزانم و ساير اموات دوستان حرف دل فاتحه وصلوات مي فرستم اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ما معتقديم عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم كسي تبر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آيه نور
سوگند به زخمهاي سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر ميگردد
مهدي به ميان شيعه بر ميگردد
ميلاد خجسته کريمه اهل بيت فاطمه معصومه (س )بر شيعيان و دوستدارانشان مبارک باد
ياعلي
يکي از فضلاي مورد اعتماد از يکي از روحانيون نقل فرمود: که شبي در عالم رؤيا به او گفته اند:« حضريت بقيه ا...ارواحنا فداه – براي زيارت عمع اش حضرت معصومه(ع) به حرم مطهر تشريف فرما شده اند بعد از زيارت مي خواهند به منزل شما تشريف بياورن، ولي در کتابخانه شما از کتابهاي مخالفين فراوان است وآن حضرت اين کتابها را دوست ندارد و لذا بايد اين کتابها را از کتابخانه تان بيرون بريزيد.
او مي گويد: من با شتابي فراوان همه کتابهاي مخالفان را از کتابخانه جدا کرده ، بيرون بردم.
سپس گفتند: اين فرشها را نيز بايد جمع کنيد اين دوتا نمد بماند اشکال ندارد اينکه بايد آنها را برگرداني تا اين نقش و نگارش ظاهر نباشد.از اين رؤياي صادقانه ظاهر مي شود که براي ايجاد لياقت ديدار بايد در تقويت محبت اهل بيت و بغض دشمنان آنان تلاش فراوان نمود آنگاه زرق و برق دنيا را کنار گذاشت از حرام اجتناب کرده، از حلال به ساده ترينش بسنده نمود.
ايجاد لياقت از کتاب کرانمات معصوميه علي اکبر مهدي پور
سلام
روحش شاد
سلام به آقا شهاب
سلام به ياران و دوستان شهيد گمنام
سلام به قيصر امين پور
در ستون تسليتها نامي از ما يادگاري
خستهام از آرزوها، آرزوهاي شعاريشوق پرواز مجازي، بالهاي استعاريلحظههاي کاغذي را روز و شب تکرار کردنخاطرات بايگاني، زندگيهاي اداريآفتاب زرد و غمگين، پلههاي رو به پايينسقفهاي سرد و سنگين، آسمانهاي اجاريبا نگاهي سرشکسته، چشمهايي پينهبستهخسته از درهاي بسته، خسته از چشمانتظاريصندليهاي خميده، ميزهاي صفکشيدهخندههاي لب پريده، گريههاي اختياريعصر جدولهاي خالي، پارکهاي اين حواليپرسههاي بيخيالي، صندليهاي خماريسرنوشت روزها را روي هم سنجاق کردمشنبههاي بيپناهي، جمعههاي بيقراريعاقبت پروندهام را با غبار آرزوهاخاک خواهد بست روزي، باد خواهد برد باريروي ميز خالي من، صفحهي باز حوادث:در ستون تسليتها نامي از ما يادگاري