سرخوش آن دل که ازآن آگاه است
شايد اين جمعه بيايد شايد ...
پرده از چهره گشايد شايد ...
دست افشان پاي کوبان مي روم
بردرسلطان خوبان مي روم
مي روم بار دگر مستم کند
بي سروبي پاوبي دستم کند
مي روم کزخويشن بيرون شوم
درپي ليلا رخي مجنون شوم
هرکه نشناسد امام خويش را
بر که بسپارد زمام خويش را