وبلاگ :
يادداشت :
چشم انتظار قايق صيـــــاد مانده ام...
نظرات :
0
خصوصي ،
11
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
گل نرگس
بارش مهر
خـسـته، افـتـاده ز پـا، آمده زانو مى زد
مـشـكلى داشت به آقاى خودش رو مى زد
مى چكيد از سر و رويش عرق شرم به خاك
مـشـت هـا واشده و پنجه به گيسو مى زد
دامـنـى داشـت پر از خاطره تيره و تـلخ
دسـت در دامـن آن ضـامـن آهو مى زد
هـمنوا با در و ديوار در آن عصمت محض
نـالـه يـا عـلـى و ضـجه ياهو مى زد
نـم نمك بارشى از مهر به جانش مى ريخت
كـفـتـرى بـر سر ذوق آمده قوقو مى زد
پـاك مـى شـد دلـش از غصه ناپاكى ها
خـادمى داشت در اين فاصله جارو مى زد
فـرصـتى بود و درنگى و بجا مانده هنوز
شـعـله اى شعر كه در آينه سوسو مى زد
عليرضا كاشى پور محمدى