خانه ظلم خراب خانه جنگ و ستيز آبادان
زچه رو شكوه كني ؛ هي از جنگ ؟
ز چه رو ناله كني از دل تنگ ؟
پدر آمرزيده اگر اين جنگ نبود
اگر اين قدرت كوبنده نيرنگ نبود
ظلم و بيداد تمامي جهان ؛ پر مي كرد
زنگي مست به هر رهگذري پرسه زنان ؛ عربده جوي
تيغ ناپاكي و خودكامگي خويش بدست
پي قتلي مي گشت ؛ هستيت را مي برد
شرفت را مي كشت ؛ خانه ظلم خراب
خانه جنگ و ستيز آبادان
خانه آباد ؛ اگر اين جنگ نبود
اگر اين قدرت توفنده نيرنگ نبود
ديو و دد جان تمامي جهان را مي خورد
ثروت و خاك وطن را پي يغماگري خود مي برد
چشم غارتگر پر شهوت او ؛ پي آمال درازش مي گشت
همه از خرد و كلان ؛ برده خود مي پنداشت
كه اگر جنگ نبود ؛ خانه ظلم خراب
خانه جنگ و ستيز آبادان
پدر آمرزيده ؛ اگر اين جنگ نبود
هر سيه كار فرومايه به صد رنگ وريا
پي غارتگرييش - پي بي عفيتش - پي بي حرمتيش
برهمه چيز و همه كس ؛ بود آلوده به صد رنگ وريا
درپي تكرارش بود ؛ كه اگر جنگ نبود
خانه ظلم خراب ؛ خانه جنگ و ستيز آبادان
كه اگر جنگ نبود ؛ مرغ هوس در همه جا پر مي زد
خانه و شهر و ديار من و تو ؛ جايگه مركب دونان مي گشت
همچنان نيز كه تاريخ بر آن هست گواه
كه اگر جنگ نبود ؛ خانه ظلم خراب
خانه جنگ و ستيز آبادان
گر نديدي نشنيدي ؟؛ كه چرا ( خرم شهر ) خونين شد ؟
گر نديدي نشنيدي ؟ ؛ كه ددان بعثي چه نمودند بستان ؟
نشنيدي ؟؛ كه زن و پير و جوان را به تجاوز كشتند؟
گر نديدي نشنيدي ؟ ؛ كه چسان دختركان را كشتند ز پس ددمنشيها و هوس ؟
گر نديدي نشنيدي ؟ ؛ كه چسان چهل نفر از دون صفتان بعثي
با كمي اندك و بيش ؛ به زني تاخته اند ......
خانه ظلم خراب ؛ خانه جنگ و ستيز آبادان
زچه رو ناله كني از دل تنگ ؟ ؛ زچه رو شكوه كني هي از جنگ ؟
گر شنيدي ز هزاران كشته ؛ گر كه ديدي و شنيدي همه جا ويران است
اين زجنگ است آري ؛ اين ز جنگ است زجنگ
كه بر آغاز گرش نفرين باد ؛ كين همه كشته وويراني از او هست به ياد
ولي آگاه و بهوش ؛ اين ز ظلم است نه جنگ
خانه ظلم خراب ؛ خانه جنگ وستيزآبادان
كه اگر ظلم و سيه كاري و نيرنگ نبود
به جهان جنگ نبود ؛ كه اگر هرزگي و؛ پستي و ؛ غارتگري آدم صد رنگ نبود
به جهان جنگ نبود ؛ كه به آغازگرش در همه جا نفرين باد
كين همه كشته و ويراني از او هست به ياد
ليك اندر پس اين ويراني ؛ ز پي همت مردي
همه جا آباد است ؛ همه كس آزاد است
همه دلها شاد است ؛ غصه ها بر باد است
خانه ظلم خراب ؛ خانه جنگ وستيزآبادان
ا.ر ( احسان )