سلام
در هر حال مؤيد باشيد
بخصوص در مقابله و مبارزه با دوستان يا دشمنان مجازي
خيلي براتون دعا ميكنم البته براي اين دوست يا دشمن يا.......هم دست به دعا هستم توصيه ميكنم واگذاريدش به مولامون ابوالفضل و امام حسين خوب جواب ميدن
بازم مؤيد باشيد اخوي
سلام!
سلام بزرگوار خدا قوت
عيد هفته مقدس بسيج
مباركتون شما كه همواره ياد ياران و زنده نگه ميداريد
خدايي باشيد و بمانيد
التماس دعا
سلام دوست بزرگوارم !
محفل با صفايي داريد ! بله نام و ياد شهداي گرانقدر ، روح و جان را صيقل و صفا ميدهد ! خوشا به حالتان که خادم الشّهدا هستيد .
خداوند به شما خير و سعادت دنيا و آخرت عنايت کند .
خدا كند كه شرمنده شهدا نباشيم و توفيق داشته باشيم كه مشمول رحمت خدا و شفاعت شهدا قرار گيريم انشاالله .
دلم را هوايي كوي شهيدان كرديد و چشمانم نمناك شد و دعايتان كردم
همواره در پيشبرد اشاعه فرهنگ شهادت در پناه خداي مهربان موفق و منصور باشيد .
ضمنا لينكهاي صوتي زيادي در وبلاگ قرار دادم و ميتوانيد از آنها هم استفاده ببريد و مارا دعا بفرماييد كه سخت محتاج دعاي شما خوبان هستم
خدا نگهدارتان
سلام و عرض ادب
براي شادي روح امواتمان خصوصا اموات حرف دل و اموات من حقير يه فاتحه اي برستيم .
الفاتحه مع الصلوات
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بعضي از آنها که خون نوشيدهاندارث جنگ عشق را پوشيدهاندعدهاي « حسنالقضا » را ديدهاندعدهاي را بنزها بلعيدهاندبزدلاني کز هراس ابتر شدنداز بسيجيها بسيجيتر شدندآي، بيجانها ! دلم را بشنويداندکي از حاصلم را بشنويدتو چه ميداني تگرگ و برگ راغرق خون خويش، رقص مرگ راتو چه ميداني که رمل و ماسه چيستبين ابروها رد قناصه چيستتو چه ميداني سقوط « پاوه » را« باکري » را « باقري » را « کاوه » راهيچ ميداني « مريوان » چيست؟ هان !هيچ ميداني که « چمران » کيست؟ هان !هيچ ميداني بسيجي سر جداستهيچ ميداني « دوعيجي » در کجاست؟اين صداي بوستاني پرپر استاين زبان سرخ نسلي بيسر استتو چه ميداني که جاي ما کجاستتو چه ميداني خداي ما کجاستبا همانهايم که در دين غش زدندريشه اسلام را آتش زدندبا همانها کز هوس آويختندزهر در جام خميني ريختندپاي خندقها احد را ساختندخونفروشي کرده خود را ساختندباش تا يادي از آن ديرين کنيمتلخ آن ابريق را شيرين کنيمبا خميني جلوه ما ديگر استاو هزاران روح در يک پيکر استما زشور عاشقي آکندهايمما به گرماي خميني زندهايمگرچه در رنجيم، در بنديم مازير پاي او دماونديم ماسينه پرآهيم، اما آهنينسل يوسفهاي بيپيراهنيمما از اين بحريم، پاروها کجاست؟ اين نشان ! پس نوش داروها کجاست؟اي بسيجيها زمان را باد بردتيشهها را آخرين فرهاد بردمن غرور آخرين پروانهامبا تمام دردها هم خانهاماي عبور لحظهها ديگر شويد !اي تمام نخلها بيسر شويد !اي غروب خاک را آموخته !چفيهها ! اي چفيههاي سوخته !اين زمين ! اي رملها، اي ماسههااي تگرگ تقتق قناصههاجمعي از ما بارها سر دادهايمعده اي از ما برادر دادهايمما از آتشپارهها پر ساختيمدر دهان مرگ سنگر ساختيمزندههاي کمتر از مردارها !با شما هستم، غنيمتخوارها !بذر هفتاد و دو آفت در شمابردگان سکه ! لعنت بر شمابار دنيا کاسه خمر شماستباز هم شيطان اوليالامر شماستبا همانهايم که بعد از آن وليشوکران کردند در کام عليباز آيا استخواني در گلوست؟باز آيا خار در چشمان اوست؟اي شکوه رفته امشب بازگرد !اين سکوت مرده را در هم نورداز نسيم شادي ياران بگو !از « شکست حصر آبادان » بگو !از شکستن از گسستن از يقيناز شکوه فتح در « فتحالمبين »از « شلمچه »، « فاو » از « بستان » بگواي شکوه رفته ! از « مهران » بگو !از همانهايي کهسر بر در زدندروي فرش خون خود پرپر زدندپهلواناني که سهرابي شدنداز پلنگاني که مهتابي شدنداي جماعت ! جنگ يک آيينه استهفته تاريخ را آدينه استلحظه اي از اين هميشه بگذريداندر اين آيينه خود را بنگريد.
منبع: مجله طراوت شماره 34
اللهم الرزقنا!
چفيه ام کو ؟ چه کسي بود صدا زد : هيهات !! عشق من کو ؟! مهربان مونس شب تا به سحرگاه ام کو؟ چفيه ي شاهد اشکم به کجاست ؟!من چرا واماندم ؟! مأمن اين دل طوفاني بي ساحل کو ؟اي سحرگاه ! تو ا جان شميم نرگس ، چفيه منتظر صبح کجاست ؟! تربت کرب و بلا ! توبگو چفيه ي سجاده چه شد ؟ اي فاتيح ! بگو همدم ديرينه ي جوايت و آي مردم ، به خدا مي ميرم !! مرگ بي چفيه ! خدايا هيهات !! چفيه م را به دلم باز دهيد. عهد ما ،عهد وفا بود و فا بود و ابد! گر چه من بد کردم ولي اي چفيه ! بدان بي تو دلم ميميرد
آن روزها براي شهادت دروازه داشتيم اما حالا معبري تنگ و باريك اما هنوز براي شهادت فرصت
يا حق