اللهم الرزقنا!
چفيه ام کو ؟ چه کسي بود صدا زد : هيهات !! عشق من کو ؟! مهربان مونس شب تا به سحرگاه ام کو؟ چفيه ي شاهد اشکم به کجاست ؟!من چرا واماندم ؟! مأمن اين دل طوفاني بي ساحل کو ؟اي سحرگاه ! تو ا جان شميم نرگس ، چفيه منتظر صبح کجاست ؟! تربت کرب و بلا ! توبگو چفيه ي سجاده چه شد ؟ اي فاتيح ! بگو همدم ديرينه ي جوايت و آي مردم ، به خدا مي ميرم !! مرگ بي چفيه ! خدايا هيهات !! چفيه م را به دلم باز دهيد. عهد ما ،عهد وفا بود و فا بود و ابد! گر چه من بد کردم ولي اي چفيه ! بدان بي تو دلم ميميرد
آن روزها براي شهادت دروازه داشتيم اما حالا معبري تنگ و باريك اما هنوز براي شهادت فرصت
يا حق