• وبلاگ : 
  • يادداشت : يا جَوادُالاَئِمِه اَدرِکنِي
  • نظرات : 1 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سارا 

    يا باب المراد غريب

    طائر عرشم ولى پر بسته‏ام

    ياد دلدارم ولى دلخسته‏ام
    آسمانم بى ستاره مانده است
    درد من را سوى غربت رانده است
    ناله‏ها مانده است در چاه دلم
    قاتلى دارم درون منزلم
    من رضا را همچو روحى بر تنم
    هستى و دارو ندار او منم
    ضامن آهو مرا بوسيده است
    خنده‏ام را ديده و خنديده است
    بر رضا هرکس دهد من را قسم
    حاجتش را مى‏دهد بى بيش و کم
    لاله‏اى در گلشن مولا منم
    غصه دار صورت زهرا منم
    زهر کين کرده اثر رويم ببين
    همچو مادر دست بر پهلو غمين
    در ميان حجره‏اى در بسته‏ام
    بى قرارم، داغدارم، خسته‏ام
    اين طرف يا فاطمه باشد جواد
    آن طرف دشمن ز حالش گشته شاد
    اين طرف درد و غم و آه و فغان
    آن طرف هم دختران کف زنان
    کس نباشد بين حجره ياورم
    من جوانمرگم، شبيه مادرم
    ريشه‏ها را کينه‏ها سوزانده است
    جاى آن سيلى به جسمم مانده است
    حال که رو بر اجل آورده‏ام
    ياد باباى غريبم کرده‏ام
    نيست يک درد آشنا اندر برم
    خواهرى نبود کنار پيکرم
    تشنه لب در شور و شينم اى خدا

    ياد جدّ خود حسينم اى خدا

    جواد زماني