.:: يا رب الزهراء ::.
خورشيد روشنايى
اى زن اينك در حريم پاك دامانى قدم بايد زدن
پا به پاى آيه هاى سبز ايمانى قدم بايد زدن
كاروان جاده ى اسلاميان را هم عنانى لازم است
پيشوايى مثل زهرا در طريق زندگانى لازم است
چادرت محراب نور است اى جدا از تيرگي هاى جهان
پا برون مگذار زين محراب نورانى، برغم دشمنان
زينت زن در حجاب است و عفاف و پاكى و تقواى تو
جلوه ى اسلام مى بايد شود ظاهر ز سر تا پاى تو
مصحف باغ ولا را گلبن حق، واژه اى والا بود
جاودان آن زن كه رهپوى عزيز مصطفى، زهرا بود
زير لب دارند در گلزار عصمت غنچه ها اين زمزمه
دخترى مى پرورد مانند زينب مادرى چون فاطمه
مادران را مى سزد چون فاطمه اينگونه دختر پرورند
مي توان مثل صدف از قطره در آغوش، گوهر پرورند
فاطمه با حق بود، حق هم بود با دخت احمد فاطمه
فاطمه يعنى محمد، همچنين يعنى محمد فاطمه
رونق افزاى حريم بزم گلهاى خدايى فاطمه ست
آرى آرى آيينهدار طريق كبريايى فاطمه ست
مى رهاند كشتى افتاده در گرداب ظلمت را، ز لطف
در بلا افتادگان را نقطه ى عطف رهايى فاطمه ست
وانكه دارد در دو عالم رتبه ى خير النسايى فاطمه ست
هفت گردون را به يك چرخاندن رخ روشنايى مى دهد
آنكه خورشيد از رخش بگرفته وام روشنايى فاطمه است
نى فقط دل مى برد تنها ز احمد، وز على مرتضى
آنكه حتى از خدا هم مى نمايد دلربايى فاطمه است
فاطمه ست اين زن كه بوسيده ست دستش را نبى ختم رسل
فاطمه ست اين زن كه بوسيده است اورامصطفى مانند گل
فاطمه ست اين زن بهشت بى بديل دلنواز مصطفى
فاطمه ست اين زن فروغ جنت الماواى چشم مرتضى
گوهر هستى نگين سبز رنگ خاتم چشم رسول
راضيه، مرضيه، زهرا، فاطمه، انسية الحورا، بتول
محمود تارى (ياسر)
اللهم صل علي فاطمه و ابيها و بعلها و بنيها و السرالمستودع فيها بعدد ما احاط به علمک.