• وبلاگ : 
  • يادداشت : اصلاً خود تو كرب و بلاي مجسّمي ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ايمان 

    اللهم عجل لوليک الفرج والنصر


    عرفه روز شناختن خويش است و تا خود را نشناسيم به شناخت خدا راه پيدا نمي کنيم من عرفه نفس فقد عرف ربه و قربان کشتن نفس سر کش است که بايد او را ذبخ کنيم و به امر خدا گردن نهيم .ايام الله عرفه و عيد قربان بر همه مسلمين جهان مبارک باد .خدايا عيدي ما را در عيد قربان اجازه ظهور و حضور ولي و حجتت امام مهدي عج قرار بده .


    اي حسين، ...
    تو در اين دشت، چه خواندي که هنوز، سنگ‌هاي «کوه رحمت»...
    از گريه تو نالان­اند؟
    عشق را هم زتو بايد آموخت...
    و مناجات و صميميت را
    و عبوديت را
    و خدا را هم
    بايد زکلام تو شناخت.
    در دعاي عرفه،
    تو چه گفتي؟... تو چه خواندي، که هنوز تب عرفان تو در پهنه اين دشت، به‌جاست؟
    پهندشت عرفات،
    وادي «معرفت» است.
    و به مشعر، وصل است.
    وادي شور و «شعور».
    اي حسين، ...
    دشت از نام تو عرفان دارد.
    و شب، از ياد تو عطرآگين است.
    آسمان، رنگ خدايي دارد.
    و تو گويي به زمين نزديک است.
    اي حسين، ...
    اي زلال ايمان،
    مرد عرفان و سلاح!
    در دعاي عرفه،
    تو چه خواندي، تو چه گفتي، کامروز
    زير هر خيمه گرم
    يا که در سايه هر سنگ بزرگ
    يا که در دامن کوه
    حاجيان گريان­اند؟
    با تو در نغمه و در زمزمه‌اند؟
    .. فرازي از دعاي عرفه ...



    باز هم عرفه رسيد... و عرفه در کربلا و بين الحرمين ؛

    صحن و سراي ارباب؛ دعاي عرفه و ... .

    در طول زمزمه ي دعاي زيباي عرفه،

    ناباورانه مُدام سر را به راست و چپ مي چرخانم...

    راست: گنبد طلاي ارباب با آن پرچم سرخ و چپ: گنبد و

    گلدسته ي علمدار که حرمش نيز رو به حرم ارباب ايستاده و ادب به جا مي آورد.


    آقاجان!
    امشب و فردا، هر کجا هستي، دعايمان کن

    + سارا 

    .::السلام عليک يا اهل بيت النبوه::.

    + گل نرگس 

    قصه مظلومي

    كسي كه بود شكافنده‌ي تمام علوم

    هزار حيف كه از زهر كينه شد مسموم

    سر تو باد سلامت يا رسول ‌الله

    وصّي پنجم تو كشته شد، ولي مظلوم

    گهي به زخم زبان قلب حضرتش خستند

    گهي به خانه‌اش از كينه خصم برد هجوم

    بسان مادر و آباء رنج ديده‌ي خويش

    هميشه بود ز حقّ و حقوق خود محروم

    به غربت علي و خاندان او سوگند

    امام ما ز جهان رفت با دلي مغموم

    هماره قصه مظلومي‌اش به خاك بقيع

    بود ز غربت قبرش براي ما معلوم

    ز دردهاي نهاني كه بود در دل او

    كسي نداشت خبر غير خالق قيّوم

    حيات او همه با درد و رنج و غصه گذشت

    كه بود ظلم به اولاد مصطفي مرسوم

    نه طاقت است زبان را به وصف غم‌هايش

    نه قدرت است قلم را كه تا كند مرقوم

    بگو به امت اسلام، اين سخن (ميثم)

    به مرگ حضرت باقر يتيم گشت علوم

    غلامرضا سازگار