• وبلاگ : 
  • يادداشت : بگو تا نامه بر باشم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ايمان 

    مردي از خانه فاطمه بيرون آمده است . مدينه را مي نگرد و مسجد پيامبر را و مکه ابراهيم را و کعبه ي به بند نمرود کشيده را و اسلام را و پيام محمد (ص) را و کاخ سبز دمشق را و در بندکشيدگان را و .........

    مردي از خانه فاطمه بيرون آمده است . بار سنگين همه اين مسئوليت ها بر دوش او سنگيني مي کند .

    او، وارث رنج بزرگ انسان است . تنها وارث آدم، تنها وارث ابراهيم و.......... تنها وارث محمد ! و........

    مردي تنها !

    اما نه، دوشادوش او زني نيز از خانه فاطمه بيرون آمده است، گام به گام او ، نيمي از بار سنگين رسالت برادر را بر دوش خود گرفته است .

    مردي از خانه فاطمه بيرون آمده است، تنها و بي کس ، با دست هاي خالي ، يک تنه به روزگار وحشت و ظلمت و آهن يورش برده است . جز مرگ سلاحي ندارد اما او فرزند خانواده اي است که "هنر خوب مردن" را در مکتب حيات خوب آموخته است .

    در اين جهان هيچکس نيست که همچون او بداند که :"چگونه بايد مرد ؟"

    آموزگار بزرگ "شهادت" اکنون برخواسته است تا به همه آنها که جهاد را تنها در "توانستن"مي فهمند و به همه آنها که پيروزي بر خصم را تنها در "غلبه"مي دانند، بياموزد که :"شهادت" نه يک "باختن" که يک "انتخاب" است .

    و حسين وارث آدم که به بني آدم زيستن داد و وارث پيامبران بزرگ که به انسان، "چگونه بايد زيست" را آموخت .

    اکنون آمده است تا در اين روزگار به فرزندان آدم "چگونه بايد مرد" را بياموزد .

    *بخشي از کتاب "حسين وارث آدم ، دکتر علي شريعتي"