ياالله
دوباره خاطراتمو
مرور کنم ، آي آدما
از کوچه ي بچگيام ،
عبور کنم آي آدما
***
يادم مياد:
ديدم بابا ،
همين شبا ،
شال عزا
رو گردنش ،
پيرهن سياه
کرده تنش ،
تو عالم بچگي گفتم :
باباجون!
مگه بازم محرمه
چرا دلت غرق غمه
شال عزات برا چيه؟!
پيرن سيات برا چيه؟!
بابام مي گفت:
اي گل من!
بلبل من!
اگه دل شيعه درهمه
مي بيني رو قلبت يه غمه
برا مادر محرمه!
***اي عزيزم ،
هزاروچهارصد سال پيش
تو مدينه ،
به خاطر بغض و کينه
تو کوچه اي باريک و تنگ
آدمايي با دل سنگ
تازيونه ها رو مي کشن
مادر ما رو مي کشن
مادر بچه سيدا رو مي کشن!
منادي ندا داد:
* اين الفاطميون *
منادي صدا زد:
يه سال يه دهه فاطميه
از راه برسه
اما بي بي!
سينه زدن ديگه
بدون مهدي بسه!
پس کي آقا مي رسه؟!
پس کي آقامون مي رسه؟!
***خوب مي دوني ،
اين دل من
از روز ازل فاطميه
کوچه هاي سينه زني
کوچه ي بني هاشميه
بيا بي بي جون!
اي قد کمون!
از توي اين کوچه برو!
اگه خاطرت از يه کوچه پريشونه
اين کوچه ، امن و امونه!!!...
واي مادرم!... (متن فوق مربوط به سينه زني و عزاداري ايام فاطميه است با صداي حاج محمود کريمي_قسمت يازدهم_ با نشاني ذيل.) التماس دعا. http://www.aviny.com/Voice/Marsieh/hazrat_zahra/
hazrat_zahra_02.aspx