برلب فرشته هاي آسمون اين زمزمه است (حيدر)
نكنه جشن عروسي علي وفاطمه است (حيدر) ** *
مولاكيه ،حيدر آقاكيه ،حيدر* *دامادكيه ، حيدر *
* *
حيدرمددمولا حيدر * * *
*
شعري براي دارا و سارا
هنگام جنگ داديم صدها هزار داراشد کوچه هاي ايران مشکين ز اشک ساراسارا لباس پوشيد ، با جبهه ها عجين شددر فکه و شلمچه ، دارا بروي مين شدچندين هزار دارا ، بسته به سر ، سربنديا تکه تکه گشتند يا که اسير و دربندساراي ديگري در ، مهران شده شهيدهدارا کجاست ؟ او در ، اروند آرميدهدوخته هزار سارا ، چشمي به حلقه دراز يک طرف و ديگر چشمي ز خون دل ، ترسارا سؤال مي کرد ، دارا کجاست اکنون ؟ديدند شعله ها را در سنگرش به مجنونخون گلوي دارا آب حيات دين استروحش به عرش و جسمش ، مفقود در زمين استدر آن زمانه رفتند ، صدها هزار دارادر اين زمانه گشتند ده ها هزار « دارا »هنگام جنگ دارا گشته اسير و دربندداراي اين زمان با بنزش رود به دربندداراي آن زمانه بي سر درون کرخهساراي اين زمانه در کوچه با دوچرخهدر آن زمانه سارا با جبهه ها عجين شددر اين زمانه ناگه ، چادر( لباس جين ) شدبا چفيه اي که گلگون از خون صد چو داراستسارا ، خود از براي جلب نظر ، بياراستآن مقنعه ور افتاد ، جايش فوکول درآمدسارا به قول دشمن از اُمّلي درآمددارا و گوشواره ، حقّا که شرم دارد !در دستهايش امروز ، او بند چرم داردبا خون و چنگ و دندان ، دشمن ز خانه رانديماما به ماهواره تا خانه اش کشانديمجاي شهيد اسم خواننده روي ديوارآنها به جبهه رفتند اينها شدند «طلبکار»شعر : زنده ياد ابوالفضل سپهر
سلام
اي شهيد كه نامت خلاصه ي پاكي است
چقدر پيراهن خاكي تو افلاكي است
سلام و خدا قوّت مومن خدا.