تا آن سوى مرز روشنى
آن كه مىجويد حريم كربلا را زينب است آن كه مىبويد نسيم نينوا را زينب است
آن كه سمت تشنگان عرصهى آزادگى كرد جارى چشمهى آب بقا را زينب است
آن كه همپاى به خون غلتيدهگان كربلا مىنشاند روى لب «قالوا بلى» را زينب است
آن كه با يك باغ اشك پرپرش در قتلگاه دور كرد از پيكر گل نيزهها را زينب است
آن كه در عين صبورى ديده با اندوه و غم روى نى سرهاى از پيكر جدا را زينب است
آن كه با يك خطبهى غرّا چو زين العابدين در بلا انداخته شام بلا را زينب است
آن كه چون بنيان مرصوص از تجلّيگاه عشق زير و رو گرداند بنياد جفا را زينب است
آن كه دارد بهر اثبات حقيقت پيش كفر منطق و صبر علىّ مرتضى را زينب است
آن كه برد از شوق تا آن سوى مرز روشنى نهضت پايندهى خون خدا را زينب است
آن كه باقى ماند در پيمان خود تا پاى جان لحظهاى نشكست پيمان وفا را زينب است
آن كه بعد از روز سرخ حادثه در كربلا زنده كرد آئين سبز كبريا را زينب است
آن كه حتّى در اسارت با حجاب خويشتن حفظ كرد آيينه دل، حُجب و حيا را زينب است
آن كه «ياسر» كو به كو، منزل به منزل بىقرار مىبرد با خود پيام آشنا را زينب است
"ياسر"