چشم به راه
به تماشاى طلوع تو، جهان چشم به راه
به اميد قدمت، كون و مكان چشم به راه
به تماشاى تو اى نور دل هستى، هست
آسمان، كاهكشان كاهكشان چشم به راه
رخ زيباى تو را، ياسمن آيينه به دست
قد رعناى تو را سرو جوان چشم به راه
در شبستان شهود اشك فشان دوختهاند
همه شب تا به سحر خلوتيان چشم به راه
ديدمش فرشى از ابريشم خون مىگسترد
در سراپرده چشمان خود آن چشم به راه!
نازنينا! نفسى اسب تجلّى زين كن
كه زمين، گوش به زنگست و زمان چشم به راه
آفتابا! دمى از ابر برون آ، كو بود
بىتو منظومه امكان، نگران، چشم به راه
"زكريا اخلاقى"