مكه در هيجاني غريب دست و پا مي زد . سالها بود كه جاري كلام وحي بر زمين سرازير نشده بود . سالها بود
كه گمراهي بر دلها سايه افكنده بود و هيچ ستاره اي راه آسمان را روشن نمي كرد . شب بساط تيرگي را
آنچنان بر خاك گسترده بود كه اميد هيچ معجزه اي نمي رفت تا اينكه آخرين فرستاده پروردگار ، گل
سرسبد هستي در كوير حجاز ظهور كرد . او آمد تا تشنگان شراب و شهوت و شمشير را كرامت انساني
ببخشد . او آمد تا رحمت خدا بر زمين جاري شود و سرچشمه وحدت به جوش آيد . او آمد تا گامهاي اخلاق به اوج قله كمال برسد . او آمد تا انسانهاي خاكي را به معراج آسمان پيوند بزند . او كه عشق در نگاهش موج مي زد و نرگس چشمانش شكرآورترين شراب ممكن بود . او كه درد يتيمي را بر دوش مي كشيد و رنج گمراهي مردم دلش را مي آزرد . او كه تورات و انجيل مژده آمدنش را داده بود و محمد در مكه پلك گشود و آفرينش را به روزهاي خوش نيامده بشارت داد
.محمد نامي كه با هدايت و رحمت يكي شده است . نامي كه با شنيدنش طنين خوش سلام و صلوات در فضا به
رقص مي آيد . نامي كه از آن عطر خدا به مشام مي رسد كه به رسم ابراهيم بتهاي رنگ رنگ جهان را يكي
پس از ديگري درهم شكست . مردي كه قانون دختركشي را منسوخ كرده و جايگاه راستين زن را نماياند .
مردي كه در راه اسلام زخمها ديد و آبرو گذاشت .
اگر او نمي آمد و باران وحي بر خاك نمي طراويد ، اينك ما بوديم و برهوت جاهليت . اگر مرد خلوت نشين حرا نمي آمد و پنجره هاي بسته را نمي گشود ، هنوز آفتاب به خانه ها راه نيافته بود . او بر خاك نازل شد تا در شميم اعجاز گل محمدي جايي براي نفس كشيدن در فضاي وهم آلود جهان بيافريند . آمد تا درختان قد كشند ، پرندگان پر بگيرند . آسمان سهم همه باشد و انسانها به دايره تكامل پا بگذارند .
سالروز بعثت ختمي مرتبت ، سيدالمرسلين ، سرور كائنات حضرت محمد مصطفي ( ص ) بر همه مسلمين جهان تبريك و تهنيت باد .