• وبلاگ : 
  • يادداشت : * خاموش محتشم . . .
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + يگانه 
    ...به گونه ماه ،...نامت زبانزد آسمان ها بود و پيمان برادري ات با جبل نور، چون آيه هاي جهاد، محکم ... تو آن راز رشيدي که روزي فرات ،بر لبت آورد ... و ساعتي بعد ، در باران متواتر پولاد، بريده بريده ،افشا شدي ... و باد، تو را با مشام خيمه گاه در ميان نهاد....
    ...و انتظار در بهت کودکانه حرم ، طولاني شد....
    تو آن راز رشيدي که روزي فرات ،بر لبت آورد ... و کنار درک تو ، کوه از کمر شکست ..... "اثري از سيد حسن حسيني"
    ... سلام ...
    اين دو بيت ني نامه قيصر هم واقعا زيباست ... :
    سري بر نيزه اي منزل به منزل ... به همراهش هزاران کاروان دل
    .....................
    گران باري به محمل بود بر ني ...نه از سر، باري از دل بود بر ني