پنج نفر از مسيحيان تصميم گرفتند که به حضور پيامبراکرم (ص) برسند و با آن حضرت به بحث و مناظره بپردازند.آنها وارد مدينه شده و به حضور حضرت محمد(ص) رسيدند و مقصود خود را بيان کردند.پيامبراکرم(ص) با کمال خوشرويي با آنان برخورد نموده و براي مباحثه اظهار آمادگي کردند.مسيحيان گفتند:«ما معتقديم که حضرت عيسي(ع)- پسر خدا است، و خدا با او متحد شده است؛به حضور شما آمده ايم در اين باره، مذاکره کنيم، اگر از ما پيروي کني و با عقيده ما موافق باشي، ما در اين عقيده از تو پيشي گرفته ايم و در صورت مخالفت، طبعاً با شما مخالف خواهيم بود.»پيامبر اسلام(ص) فرمود: شما مي گوئيد خداوند قديم، با پسرش حضرت مسيح متحد شده است، منظورتان از اين سخن چيست؟ آيا منظورتان اين است که خدا از قديم بودن، تنزل کرده و يک موجود حادث (نوپديد) شده و با موجود حادثي (عيسي) متحد گشته يا به عکس، عيسي که موجود حادث و محدوداست ترقي کرده و با پروردگار قديم، يکي شده، و يا منظور شما از اتحاد، از جهت احترام و شرافت حضرت عيسي(ع) است؟!اگر نظر اول را بگوييد يعني وجود قديم مبدل به وجود حادث شده، اين محال است، زيرا از نظر عقلي محال است يک شي ازلي و نامحدود، حادث و محدود گردد. به نقل از تفسير الميزان علامه طباطبائي و مطلبي که از سايت روزنامه کيهان ياد گرفتماگر نظر دوم را بگوئيد، آن نيز محال است، زيرا از نظر عقلي تبديل شيء محدود و حادث به شيء نامحدود و ازلي، محال است. و اگر نظر سوم را بگوييد، معني سخن سوم اين است که عيسي مانند ساير بندگان حادث است ولي بنده مورد احترام و ممتاز خدا است در اين صورت نيز متحد و برابربودن خداي قديم با عيسي، قابل قبول نخواهد بود.مسيحيان گفتند: چون خداوند، حضرت مسيح(ع) را مشمول امتيازات خاصي کرده است، و معجزات و امور عجيبي را در اختيار او قرار داده، از اين رو او را به عنوان پسر خود برگزيده است، و اين پسر بودن به خاطر شرافت و احترام به اوست!پيامبر اسلام(ص) فرمود: «عين اين مطلب را در گفتگو با گروه يهود داشتيم و شنيديد که اگر بنا باشد خدا عيسي را به خاطر امتيازش پسر خود بداند، کساني را که مقام بالاتر از عيسي دارند يا در رديف عيسي هستند بايد پدر يا استاد يا عموي خود بداند....»گروه مسيحي، در برابر اين اشکال جوابي نداشتند، نزديک بود که از گردونه بحث خارج گردند که يکي از آن ها گفت:آيا شما ابراهيم را «خليل خدا» (دوست خدا) نمي دانيد؟».حضرت محمد(ص) فرمود: چرا، او را خليل الله مي دانيم.مسيحي گفت: بر همين اساس ما هم، عيسي را «پسر خدا» مي دانيم، چرا ما را از اين عقيده منع مي کنيد؟پيامبر اعظم(ص) فرمود: اين دو لقب، با هم تفاوت دارند، کلمه خليل در اصل لغت از «خله» (بر وزن ذره) گرفته شده به معني فقر و نياز است، نظر به اين که حضرت ابراهيم بي نهايت به خدا متوجه بود، و با عفت نفس و بي نيازي از غير، خود را تنها فقير و نيازمند درگاه خدا مي دانست، خدا او را «خليل» خود مي دانست، شما به خصوص داستان در آتش افکندن ابراهيم را درنظر بياوريد. وقتي که (به دستور نمرود) او را در ميان منجنيق گذاشتند تا در دل انبوه آتش بيفکنند، و جبرئيل از طرف خدا به سوي او آمد و در فضا با او ملاقات کرد، به او گفت: از طرف خدا آمده ام تو را ياري کنم، ابراهيم به او گفت: من نيازي به غيرخدا ندارم ياري او براي من کافي است و او نيکو نگهبان است. خداوند از اين رو او را «خليل» خود ناميد، خليل يعني فقير و محتاج خدا و بريده از خلق خدا.و اگر کلمه خليل را از ماده «خله» بدانيم به معني تحقيق در خلال معاني و توجه به اسرار و رموز حقايق و آفرينش است. در اين صورت ابراهيم، خليل بود، يعني به اسرار و لطائف آفرينش و حقايق امور آگاه بود، و چنين معني، موجب تشبيه مخلوق به خالق نمي گردد، از اين رو اگر ابراهيم، تنها محتاج خدا نمي شد، و آگاه به اسرار نبود، خليل نيز نبود، ولي در موضوع توالد و تناسل، بين پدر و پسر، رابطه و پيوند ذاتي هست، حتي اگر پدر، پسر را از خود براند و پيوندش را از او قطع کند، باز او پسر اوست، و پيوند پدري و پسري دارند.وانگهي اگر دليل شما همين است که چون ابراهيم، خليل خدا است، پس عيسي پسر خداست، بنابراين بگوئيد موسي نيز پسر خدا است، بلکه همان گونه که به گروه يهود گفتم، اگر بنا است درجه و مقام افراد باعث اين نسبت ها شود، بگوئيد: موسي پدر، استاد، عمو، رئيس و مولاي خداست... ولي هيچ گاه چنين نمي گوئيد.يکي از مسيحيان گفت: در کتاب انجيل که بر حضرت عيسي(ع) نازل شده آمده است که حضرت عيسي(ع) مي گويد: «من به سوي پدر خود و پدر شما مي روم» بنابراين در اين عبارت عيسي خود را، پسر خدا معرفي کرده است!پيامبر اکرم(ص) فرمود: اگر شما کتاب انجيل را قبول داريد، طبق اين سخن عيسي، بايد همه مردم را پسر خدا بدانيد، زيرا عيسي مي گويد: «من به سوي پدر خود و پدر شما مي روم» مفهوم اين جمله اين است که هم من پسر خدايم هم شما.از طرفي اين عبارت، سخن شما را که قبلا گفتيد (در مورد اين که چون عيسي داراي امتيازات و شرافت و احترام خاصي است، خداوند او را به عنوان پسر خود خوانده است) رد مي کند، زيرا حضرت عيسي در اين سخن فقط خود را پسر خدا نمي داند بلکه همگان را پسر خدا مي داند.بنابراين، ملاک پسر بودن، امتيازات و ويژگي هاي فوق العاده عيسي (ع) نيست، زيرا ساير مردم در عين اين که فاقد اين امتيازات هستند، از زبان عيسي به عنوان پسر خدا خوانده شده اند. بنابراين به هر شخص مؤمن و خداپرست مي توان گفت: او پسر خدا است، شما سخن عيسي(ع) را نقل مي کنيد ولي برخلاف آن سخن مي گوئيد.چرا شما واژه «پدر و پسر» را که در سخن عيسي(ع) آمده بر غير معني معمولي آن حمل مي کنيد، شايد منظور عيسي(ع) که مي گويد: «من به سوي پدر خود و پدر شما مي روم» همان معني معمولي اش باشد يعني من به سوي حضرت آدم و نوح که پدر همه است مي روم و خداوند مرا نزد آن ها مي برد، آدم و نوح پدر همه ما است، بنابراين چرا از معني ظاهري و حقيقي الفاظ دوري کنيم و براي آن معناي ديگر اتخاذ نمائيم؟!گروه مسيحي، آن چنان مرعوب و محکوم سخنان مستدل پيامبر(ص) شدند که گفتند: ما تا امروز کسي را نديده بوديم که اين چنين ماهرانه با ما مجادله و بحث کند که تو با ما کردي، به ما فرصتي بده تا در اين باره بينديشيم. (1)ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ1- احتجاج طبرسي، ص 27 و ص 31-34، نشر اسوه
· قلب خود را از کينه ديگران پاک کن , تا قلب آنها از کينه تو پاک شود ( الامالي )
· کسي که به تو گمان نيکي برد ؛ گمانش را ( عملا" ) تصديق کن . ( نهج البلاغه )
· خويشتن داري ؛ زينت فقر است و سپاسگزاري زينت غنا و توانگري .
· به خشم در آوردن و شرمنده ساختن دوست , مقدمه جدائي از اوست.
· قيمت و ارزش هرکس به اندازه کاري است که به خوبي مي تواند انجام دهد.
· کثرت سکوت موجب ابهت و بزرگي است و انصاف مايه فزوني دوستان است.
· هميشه جاهل : يا افراط گر و تجاوز کار و يا کندرو و تفريط کننده است .
· قربانگاه عقل ها غالبا" در پرتو طمع ها است .
· ثمره تفريط و کوتاهي پشيماني است و ثمره دور انديشي سلامت .
· سخت ترين گناهان آن است که صاحبش آن را کوچک بشمرد.
· عاجزترين مردم کسي است که از بدست آوردن دوست عاجز بماند و از او عاجز تر کسي است که دوستان بدست آورده را از دست بدهد.
سخنان و احاديثي از امام علي بن ابي طالب (ع)
· شادي مومن در رخسار او و اندوهش در دل است . (نهج البلاغه )
· علم گنج بزرگي است که با خرج کردن تمام نمي شود . ( غرور الحکم و درالکم )
· زبان , حيوان درنده است , اگر رهائي ؛ مي گزد. ( نهج البلاغه )
سخنان امامان و بزرگان دين و مشاهيردنيا(2)
كلمات حباب آبند و اعمال قطره طلا (ضرب المثل شرقي)كار ريشه هاي تلخ و ميوه شيرين دارد. (ضرب المثل آلماني)نگارش انديشه ها، سرمايه آينده است. (ضرب المثل اسپانيائي)به همه عشق بورز، به تعداد كمي اعتماد كن، و به هيچكس بدي نكن. (شكسپير)چنان باش كه بتواني به هر كس بگوئي مثل من رفتار كن. (كانت)بهترين يار و پشتيبان هر كس بازوان تواناي اوست.براي پيشرفت و پيروزي سه چيز لازم است اول پشتكار دوم پشتكار، سوم پشتكار. (لردآديبوري)كسي كه به جلوي رويش نگاه نمي كند عقب مي ماند. (مثل اسپانيولي)كسي كه فقط به كمك چشم ديگران مي بيند گول مي خورد. (مثل فرانسوي)همه كساني كه با تو مي خندند دوستان تو نيستند. (مثل آلماني)ميراثي گران بهاتر از راستي و درستي نيست. (شكسپير)اشخاصي را كه از فرصت هاي مناسب زندگي خود كمال استفاده را مي برند خود ساخته مي گويند. (توتل)ثروت و افتخاري كه از راه نامشروع به دست آمده مانند ابري زودگذر است. (كنفوسيوس)خوش بين باشيد اما خوش بين دير باور. (ساموئل اسمايلز)كسي كه از مرگ مي ترسد از زندگي لذت نتواند برد. (اسپانيولي)زينت انسان در سه چيز است ؛ علم، محبت، آزادي. (افلاطون)ترقي مولود فعاليت دائمي است زيرا استراحت چيزي به جز انحطاط در بر ندارد.آنان كه به علم خود عمل نكنند مريض را مانند كه دوا دارد و به كار نبرد. (ديمقراطيس)گرز برزگ زندگي ممكن است سرم را بشكند اما گردنم را خرد نمي كند. (مثل چيني)نيروهائي كه براي انداختن كار امروز به فردا مصرف مي شود غالباً براي انجام وظيفه همان روز كافيست.كسي كه حرف مي زند مي كارد و آنكه گوش مي دهد درو مي كند. (مثل آرژانتيني)كسي كه خوب فكر مي كند لازم نيست زياد فكر كند. (آلماني)تنبلي، آدمي را خيالپرست بار مي آورد. (پوسه نه)كسي كه به پشتكار خود اعتماد دارد، ارزشي براي شانس قائل نيست. (ژاپني)كار، عشقي قابل رؤيت است.آنكه روزگارش به تنبلي گذشت دچار عسرت و پشيماني گشت.اگر مردم را به حال خود گذاشتي، تو را به حال خودت خواهند گذاشت. (توماس مان)آزادي در بي آرزوئي است. (بودا)ديروز را فراموش كنيد، امروز كار كنيد، به فردا اميدوار باشيد.در عالم دو چيز از همه زيباتر است : آسماني پرستاره و وجداني آسوده. (كانت)سقف آرزوهايت را تا جائي بالا ببر كه بتواني چراغي به آن نصب كني.هيچ كس به اندازه ابلهي كه زبانش را نگه مي دارد به يك مرد عاقل شباهت ندارد. (سنت فرانسيس)تپه اي وجود ندارد كه سراشيبي نداشته باشد. (مثل اسكاتلندي)كسي كه شهامت قبول خطر نداشته باشد در زندگي به مقصود نخواهد رسيد. (محمدعلي كلي)تنها كساني تحقير مي شوند كه بگذارند تحقيرشان كنند. (الكس هيل)من واقعاً فرمول دقيقي براي موفقيت نمي شناسم ولي فرمول شكست را به خوبي مي دانم سعي كنيد همه را راضي نگه داريد. (بيل كازبي)
زندگي شما از زماني شروع مي شود كه اختيار سرنوشت خويش را در دست بگيريد.
اگر همان كاري را انجام دهيد كه هميشه انجام مي داديد همان نتيجه اي را مي گيريد كه هميشه
مي گرفتيد.كسي كه همه راهها را مي جويد، همه را از دست مي دهد.يكي از مهمترين راههاي خوشبختي، حقير شمردن مرگ است. (لوبون)جامعه فرزانگي و سعادت مي يابد كه خو اندن، كار روزانه اش مي باشد. (سقراط)اگر مي خواهي بنده كسي نباشي، بنده هيچ چيز نشو. (ژاك دوال)بر روي زمين چيزي بزرگتر از انسان نيست و در انسان چيزي بزرگتر از فكر او. (هميلتون)دانش به تنهائي يك قدرت است. (فرانسيس بيكن)سخاوت، بخشيدن بيشتر از توان است و غرور، ستاندن كمتر از نياز. (جبران خليل جبران)دوست بداريد كساني را كه به شما پند مي دهند نه مردمي كه شما را ستايش مي كنند. (دور وبل)شاد ماندن به هنگامي كه انسان درگير و دار كارهاي ملال آور و پرمسئوليت است، هنر كوچكي نيست. (نيچه)ارزش انسان به داشته هايش نيست، به چيزي است كه آرزوي بدست آوردنش را دارد. (جبران خليل جبران)مي توان حقيقتي را دوست نداشت، اما نمي توان منكر آن شد. (روسو)دانستن كافي نيست، بايد به دانسته خود عمل كنيد. (ناپلئون هيل)دنيا بسيار وسيع است و براي همه جائي هست، سعي كنيم جاي واقعي خود را پيدا كنيم. هر اقدامي اگر بزرگ باشد، ابتدا محال به نظر مي رسد. (كارلايل)آدمي ساخته افكار خويش است، فردا همان خواهد شد كه امروز مي انديشيده است. (موريس مترلينگ)به توانائي خود ايمان داشتن نيمي از كاميابي است. (روسو)كسي كه حق اظهار نظر و بيان فكر خود را نداشته باشد، موجودي زنده محسوب نمي شود. (مونتسكيو)زندگي دشمن شما نيست، اما طرز فكرتان مي تواند دشمن شما باشد. (ريچارد كارسون)اگر تنها از اميد انتظار معجزه داري در اشتباهي، اميد بايد با حركت توأم باشد. (محمد اقبال)اگر در اولين قدم، موفقيت نصيب ما مي شد، سعي و عمل ديگر معني نداشت. (موريس مترلينگ)فضائي بين پندار و عمل وجود دارد كه با پشتكار پيموده مي شود. (جبران خليل جبران)اين كه چقدر زمان داري مهم نيست چگونه مي گذراني مهم است. (لينكلن)انسان هرگز حتي به مرگ هم تسليم نمي شود مگر زماني كه اراده اش ضعيف باشد. (ادكارآلن پو)انسان نمي تواند به همه نيكي كند، ولي مي تواند نيكي را به همه نشان دهد. (رولن)نوابغ بزرگ زندگي نامه بسيار كوتاهي دارند. (امرسون)نه ترن، نه ريل ها، اصل نيستند، اصل حركت است. (ژيلبر سيسبرون)مصمم به نيك بختي باش، نيك بخت مي شوي. (لينكلن)بدي را با عدالت پاسخ دهيد، مهرباني را با مهرباني. (كنفوسيوس)اگر مي خواهي در برابر قاضي نايستي، قانونمند زندگي كن. (ولتر)شاخ پربار سر بر زمين مي نهد و عظمت آن هم چنان در فروتني او جلوه گر است. (گاندي)تولد و مرگ اجتناب ناپذيرند، فاصله اين دو را زندگي كنيم. (سانتابان)خداوند همه چيز را در يك روز نيافريده است پس چه چيز باعث شده كه من بينديشم كه مي توانم همه چيز را در يك روز بدست بياورم.زندگي دشوار است اما من از او سرسخت ترم.همت آن است كه هيچ حادثه و عارضه اي، مانع آن نگردد. (ابن عطا)مرد بلند همت تا پايه بلند به دست نياورد از پاي طلب ننشيند. (كليله و دمنه)صاحب همت در پيچ و خم هاي زندگي، هيچ گاه با ياس و استيصال رو به رو نخواهد شد. (ناپلئون)سرچشمه همه فسادها بيكاري است، شيطان براي دست هاي بيكار، كار تهيه مي كند. (پاسكال)كار و كوشش ما را از سه عيب دور مي دارد، افسردگي، دزدي و نيازمندي. (ولتر)بيش از حد عاقل بودن، كار عاقلانه اي نيست. (مثل فرانسوي)جواهر بدون تراش و مرد بدون زحمت ارزش پيدا نمي كنند. (مثل چيني)از دشمن خودت يكبار بترس و از دوست خودت هزار بار. (چارلي چاپلين)علت هر شكستي عمل كردن بدون فكر است. (الكس مكنزي)بدبختي انسان از جهل نيست از تنبلي است. (ديل كارنگي)آنچه ما بكاريم درو مي كنيم و سرنوشت ما را به جزاي كارهايمان خواهد رسانيد. (اپيكوس فيلسوف)بدون باختن برنده نمي شوي. (مثل روسي)انسان فرزند كار و زحمت خويش است. (داروين)
اشخاص بزرگ و با همت به كوه مانند، هر چه به ايشان نزديك شوي عظمت و ابهت آنان بر تو معلوم شود و
مردم پست و دون همانند سراب مانند كه چون كمي به آنان نزديك شوي به زودي پستي و ناچيزي خود را بر تو آشكار سازند. (گوته)
سخنان امامان و بزرگان دين و مشاهيردنيا(1)
كسي كه زبانش را حفظ كند خدا عيب او را مي پوشاند. (امام علي «ع»)پيروزي، به دور انديشي و محكم كاري است. (امام علي «ع»)قيمت و ارزش هر كس به اندازه كاري است كه به خوبي مي تواند انجام دهد. (امام علي «ع»)بالاترين ارزش براي انسان اينست كه راهي به شناخت خويش پيدا كند. (امام علي «ع»)بكوش در آباداني دنياي خود چنان چه مي خواهي دائم در آن زندگي كني. (امام علي «ع»)نشانه و مشخصه عاقل ترين مردم، خوش اخلاق ترين آنهاست. (امام صادق«ع»)كسي كه پرده از روي اسرار ديگران برداشت، رازهاي پنهانش آشكار شود. (امام صادق «ع»)هر كه گره از كار مسلماني بگشايد خداوند در دنيا و آخرت گره از كارش خواهد گشود. (امام حسين «ع»)كسي كه به اندازه يك دانه خردل نخوت در دل داشته باشد وارد بهشت نمي شود. (پيامبر «ص»)همانا زندگي چيزي جز عقيده و جهاد نيست. (امام حسين «ع»)...................................................................................
"ياغافر"
.:: در محضر امام سجاد (عليه السلام) ::.
آيت الله أبوالمعالي سيّد شهاب الدّين مرعشي نجفي - رضوان الله عليه- ميگويد: من نسخهاي از صحيف? شريفه سجاديه را در سن? 1353ه.ق. براي مطالع? علاّم? معاصر شيخ جوهريطنطاوي صاحب تفسيرمعروف مفتياسكندريّهفرستادم. از قاهره خبر
وصول صحيفه را براي من نوشت و در برابر اين هدي? گرانقدر از من سپاسگزاري نمود، و در تمجيد و تحميد از اين نسخه سخن بسيار گفت تا آنكه گفت:
وَ مِنَ الشِّقَاءِ أنَّا إلَي الآنِ لَمْ نَقِفْ عَلَي هَذَا الاثَرِ الْقَيِّمِ الْخَالِدِ مِنْ مَوَارِيثِ النُّبُوَّةِ وَ أهْلِ الْبَيْتِ. وَ إنِّي كَلَّمَا تَأمَّلْتُهَا رَأيْتُهَا فَوْقَ كَلَامِ الْمَخْلُوقِ وَ دُونَ كَلَامِ الْخَالِقِ - الي آخر ما قال.
و از نگونبختي و محروميّت ماست كه ما تا الآن بر اين اثر استوار جاويدان، از مواريث نبوّت و اهل بيت واقف نگشتهايم! و حقّاً و حقيقةً من هر قدر در آن تأمّل و تفكّر نمودهام آن را مافوق كلام مخلوق و مادون كلام خالق يافتهام» - تا آخرگفتارش.
* * *
نيايش حضرت در پناه جستن به خدا از ناملائمات و اخلاق ناستوده و كردارهاى ناپسنديده
خدايا، من به تو پناه مىبرم از طغيان حرص، و تندى خشم، و غلبه حسد. و ضعف نيروى صبر، و كمى قناعت، و سوء خلق، و افراط شهوت، و غلبه عصبيت، و پيروى هوس، و مخالف هدايت، و از خواب غفلت، و اقدام بر تكلف، و گزيدن باطل بر حق، و پافشارى بر گناه، و خرد شمردن معصيت، و بزرگ شمردن طاعت، و تفاخر توانگران، و تحقير نسبت به درويشان، و كوتاهى در حق زيردستان. و ناسپاسى نسبت به كسى كه بر ما حقى داشته باشد. و از آنكه به ستمكارى كمك دهيم. يا ستمزدهاى را خوار گذاريم. يا آنچه را كه حق ما نيست بخواهيم. يا در علم از روى بىاطلاعى و بر خلاف عقيده سخنى گوئيم. و پناه مىبريم به تو از آنكه قصد خيانت با كسى داشته باشيم. و از آنكه در اعمالمان خود پسندى كنيم، و آرزوهاى خود را دراز سازيم و پناه مىبريم به تو از بدى باطن، و كوچك شمردن گناه خرد، و از آنكه شيطان بر ما چيره گردد، يا روزگار ما را واژگون بخت سازد، يا سلطان در بازه ما ستم كند. و پناه مىبريم به تو از دست آلودن به اسراف، و از نايافتن رزق كفاف و پناه مىبريم به تو از شماتت دشمنان و احتياج به همگنان، و زيستن در سختى، و مرگ بدون آمادگى، و پناه مىبريم به تو از عظيمترين حسرت و بزرگترين مصيبت و بدترين بدبختى، كه حسرت قيامت و مصيبت در دين و دخول به دوزخ است و از بدى عاقبت، و نوميدى از ثواب و نزول عقاب.خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا و همه مؤمنين و مؤمنات را از همه اين شرور پناه ده، اى مهربانترين مهربانان.
يا خير من ذكر...
اي آنكه بهترين كسي هستي كه ياد مي شود...
سلام و خسته نباشيد خيلي خوبه بهتر ازاين نمي شه
ما كه هستيم اگه قابل باشيم
ياعلي