• وبلاگ : 
  • يادداشت : امان از غفلتها
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ايمان 

    پنج نفر از مسيحيان تصميم گرفتند که به حضور پيامبراکرم (ص) برسند و با آن حضرت به بحث و مناظره بپردازند.
    آنها وارد مدينه شده و به حضور حضرت محمد(ص) رسيدند و مقصود خود را بيان کردند.
    پيامبراکرم(ص) با کمال خوشرويي با آنان برخورد نموده و براي مباحثه اظهار آمادگي کردند.
    مسيحيان گفتند:
    «ما معتقديم که حضرت عيسي(ع)- پسر خدا است، و خدا با او متحد شده است؛به حضور شما آمده ايم در اين باره، مذاکره کنيم، اگر از ما پيروي کني و با عقيده ما موافق باشي، ما در اين عقيده از تو پيشي گرفته ايم و در صورت مخالفت، طبعاً با شما مخالف خواهيم بود.»
    پيامبر اسلام(ص) فرمود: شما مي گوئيد خداوند قديم، با پسرش حضرت مسيح متحد شده است، منظورتان از اين سخن چيست؟ آيا منظورتان اين است که خدا از قديم بودن، تنزل کرده و يک موجود حادث (نوپديد) شده و با موجود حادثي (عيسي) متحد گشته يا به عکس، عيسي که موجود حادث و محدوداست ترقي کرده و با پروردگار قديم، يکي شده، و يا منظور شما از اتحاد، از جهت احترام و شرافت حضرت عيسي(ع) است؟!
    اگر نظر اول را بگوييد يعني وجود قديم مبدل به وجود حادث شده، اين محال است، زيرا از نظر عقلي محال است يک شي ازلي و نامحدود، حادث و محدود گردد.
    به نقل از تفسير الميزان علامه طباطبائي و مطلبي که از سايت روزنامه کيهان ياد گرفتم
    اگر نظر دوم را بگوئيد، آن نيز محال است، زيرا از نظر عقلي تبديل شيء محدود و حادث به شيء نامحدود و ازلي، محال است. و اگر نظر سوم را بگوييد، معني سخن سوم اين است که عيسي مانند ساير بندگان حادث است ولي بنده مورد احترام و ممتاز خدا است در اين صورت نيز متحد و برابربودن خداي قديم با عيسي، قابل قبول نخواهد بود.
    مسيحيان گفتند: چون خداوند، حضرت مسيح(ع) را مشمول امتيازات خاصي کرده است، و معجزات و امور عجيبي را در اختيار او قرار داده، از اين رو او را به عنوان پسر خود برگزيده است، و اين پسر بودن به خاطر شرافت و احترام به اوست!
    پيامبر اسلام(ص) فرمود: «عين اين مطلب را در گفتگو با گروه يهود داشتيم و شنيديد که اگر بنا باشد خدا عيسي را به خاطر امتيازش پسر خود بداند، کساني را که مقام بالاتر از عيسي دارند يا در رديف عيسي هستند بايد پدر يا استاد يا عموي خود بداند....»
    گروه مسيحي، در برابر اين اشکال جوابي نداشتند، نزديک بود که از گردونه بحث خارج گردند که يکي از آن ها گفت:
    آيا شما ابراهيم را «خليل خدا» (دوست خدا) نمي دانيد؟».
    حضرت محمد(ص) فرمود: چرا، او را خليل الله مي دانيم.
    مسيحي گفت: بر همين اساس ما هم، عيسي را «پسر خدا» مي دانيم، چرا ما را از اين عقيده منع مي کنيد؟
    پيامبر اعظم(ص) فرمود: اين دو لقب، با هم تفاوت دارند، کلمه خليل در اصل لغت از «خله» (بر وزن ذره) گرفته شده به معني فقر و نياز است، نظر به اين که حضرت ابراهيم بي نهايت به خدا متوجه بود، و با عفت نفس و بي نيازي از غير، خود را تنها فقير و نيازمند درگاه خدا مي دانست، خدا او را «خليل» خود مي دانست، شما به خصوص داستان در آتش افکندن ابراهيم را درنظر بياوريد. وقتي که (به دستور نمرود) او را در ميان منجنيق گذاشتند تا در دل انبوه آتش بيفکنند، و جبرئيل از طرف خدا به سوي او آمد و در فضا با او ملاقات کرد، به او گفت: از طرف خدا آمده ام تو را ياري کنم، ابراهيم به او گفت: من نيازي به غيرخدا ندارم ياري او براي من کافي است و او نيکو نگهبان است. خداوند از اين رو او را «خليل» خود ناميد، خليل يعني فقير و محتاج خدا و بريده از خلق خدا.
    و اگر کلمه خليل را از ماده «خله» بدانيم به معني تحقيق در خلال معاني و توجه به اسرار و رموز حقايق و آفرينش است. در اين صورت ابراهيم، خليل بود، يعني به اسرار و لطائف آفرينش و حقايق امور آگاه بود، و چنين معني، موجب تشبيه مخلوق به خالق نمي گردد، از اين رو اگر ابراهيم، تنها محتاج خدا نمي شد، و آگاه به اسرار نبود، خليل نيز نبود، ولي در موضوع توالد و تناسل، بين پدر و پسر، رابطه و پيوند ذاتي هست، حتي اگر پدر، پسر را از خود براند و پيوندش را از او قطع کند، باز او پسر اوست، و پيوند پدري و پسري دارند.
    وانگهي اگر دليل شما همين است که چون ابراهيم، خليل خدا است، پس عيسي پسر خداست، بنابراين بگوئيد موسي نيز پسر خدا است، بلکه همان گونه که به گروه يهود گفتم، اگر بنا است درجه و مقام افراد باعث اين نسبت ها شود، بگوئيد: موسي پدر، استاد، عمو، رئيس و مولاي خداست... ولي هيچ گاه چنين نمي گوئيد.
    يکي از مسيحيان گفت: در کتاب انجيل که بر حضرت عيسي(ع) نازل شده آمده است که حضرت عيسي(ع) مي گويد: «من به سوي پدر خود و پدر شما مي روم» بنابراين در اين عبارت عيسي خود را، پسر خدا معرفي کرده است!
    پيامبر اکرم(ص) فرمود: اگر شما کتاب انجيل را قبول داريد، طبق اين سخن عيسي، بايد همه مردم را پسر خدا بدانيد، زيرا عيسي مي گويد: «من به سوي پدر خود و پدر شما مي روم» مفهوم اين جمله اين است که هم من پسر خدايم هم شما.
    از طرفي اين عبارت، سخن شما را که قبلا گفتيد (در مورد اين که چون عيسي داراي امتيازات و شرافت و احترام خاصي است، خداوند او را به عنوان پسر خود خوانده است) رد مي کند، زيرا حضرت عيسي در اين سخن فقط خود را پسر خدا نمي داند بلکه همگان را پسر خدا مي داند.
    بنابراين، ملاک پسر بودن، امتيازات و ويژگي هاي فوق العاده عيسي (ع) نيست، زيرا ساير مردم در عين اين که فاقد اين امتيازات هستند، از زبان عيسي به عنوان پسر خدا خوانده شده اند. بنابراين به هر شخص مؤمن و خداپرست مي توان گفت: او پسر خدا است، شما سخن عيسي(ع) را نقل مي کنيد ولي برخلاف آن سخن مي گوئيد.
    چرا شما واژه «پدر و پسر» را که در سخن عيسي(ع) آمده بر غير معني معمولي آن حمل مي کنيد، شايد منظور عيسي(ع) که مي گويد: «من به سوي پدر خود و پدر شما مي روم» همان معني معمولي اش باشد يعني من به سوي حضرت آدم و نوح که پدر همه است مي روم و خداوند مرا نزد آن ها مي برد، آدم و نوح پدر همه ما است، بنابراين چرا از معني ظاهري و حقيقي الفاظ دوري کنيم و براي آن معناي ديگر اتخاذ نمائيم؟!
    گروه مسيحي، آن چنان مرعوب و محکوم سخنان مستدل پيامبر(ص) شدند که گفتند: ما تا امروز کسي را نديده بوديم که اين چنين ماهرانه با ما مجادله و بحث کند که تو با ما کردي، به ما فرصتي بده تا در اين باره بينديشيم. (1)
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    1- احتجاج طبرسي، ص 27 و ص 31-34، نشر اسوه