سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیزدهم جمادی الثانی...
وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
در این روز در سال 64 هجری حضرت ام البنین سلام الله علیها همسر امیرالمومنین علیه السلام و مادر قمر بنی هاشم علیه السلام از دنیا رحلت فرمودند
نام مبارک آن حضرت فاطمه و کنیه شریفش ام البنی است, و آن حضرت به همین کنیه معروفند. پدر آن حضرت حزام بن خالد و مادرشان لیلی دختر شهید بن ابی عامر است
امیرالمومنین علیه السلام آن حضرت را به همسری برگزید و خداوند چهار پسر به آن حضرت عنایت فرمود: حضرت قمر بنی هاشم عباس علیه السلام, عبدالله, جعفر و عثمان علیهم السلام, که هر چهار پسر در کربلا شهید شدند
بانوانی که از کربلا به مدینه مراجعت کردنددر خانه ام البنین سلام الله علیها عزاداری میکردند. آن حضرت اگر چه در کربلا نبود ولی از ناله و گریه قرار نداشت و همه روزه به بقیع میرفت و آنقدر جانسوز مرثیه میخواند که مروان با آن قساوت قلب گریه میکرد. هنگامی که مردم او را ام البنین خطاب میکردند و تسلیت میدادند, میفرمود: دیگر مرا ام البنین نخوانید
این گریه و زاری حضرت ادامه داشت تا بدرود حیات گفت


*زندگی نامه علمدار کربلا *
حضرت علی (ع) بعد از شهادت حضرت زهرا (س) به دلایلی با حضرت ام البنین ازدواج نمودند که عباس(ع) بزرگ ترین فرزند ام البنین می باشد و بعد از ایشان به ترتیب ،جعفر ،عبدالله و عثمان (1)،برادران این حضرت می باشند .
حضرت عباس (ع) در چهارم شعبان سال 26 هجری در مدینه متولد شد .حضرت علی (ع) او را در بغل گرفتند و اذان و اقامه را در دو گوشش قرائت نمودند و او را عباس (به معنای شیر درنده ) نام نهادند و لقب او را ابالفضل گذاردند .
حضرت علی (ع) اکثر اوقات قنداقه عباس را می گرفت و آستین لباس این کودک شیرخوار را بالا می زد و بازوی او را می بوسید و به شدت گریه می کرد .روزی حضرت ام البنین سبب گریه را از حضرت علی (ع) پرسیدند ؛حضرت فرمودند :عباس(ع) در یاری رساندن به برادرش حسین (ع) دستانش قطع می شود و من به خاطر آن روز گریانم .
حضرت عباس (ع) را قمر بنی هاشم نیز می نامیدند ،چون صورتش مانند ماه درخشان و وجیه المنظر بوده ! نوشته اند در شب تاریک صورتش چون ماه می درخشید !
او با دختر عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب که نامش لبابه و از قریش بود ،در بین سال های 40 تا 45 هجری ازدواج نمود و دو فرزند به نامهای عبیدالله و فضل از او باقی ماند .حضرت عباس (ع)  34  سال(2) عمر نمود ،او در صفین 15 تا 17 سال سن داشت .هنگام شهادت پدرش 18 سال داشت و و در واقعه کربلا 34 ساله بود .
روز عاشورا همین که صدای (هَل مِن ناصر ٍ )برادر  را شنید ،فرمود : برادران کوچک من میل دارم شما زودتر از من سید و مولای خود را یاری کنید .آن ها هر یک به میدان رفتند و پس از درگیری تلفات زیادی به دشمن وارد آوردند و به قدر توانایی خود میراث شجاعت پدر را ابراز نمودند تا اینکه به شهادت رسیدند .
از جمله اوصاف حضرت عباس (ع) ،سپهسالاری ،علمداری و سقا بودن می باشد .او را از کودکی سقا می نامیدند .
حضرت ابالفضل (ع) در روز عاشورا به جهت رفع تشنگی فرزندان و اصحاب که در خیمه گاه بودند ،روانه نهر علقمه شد و همانجا بعد از اینکه مشک را آب نمود ،محاصره شد و دو دست نازنینش از بدن جدا شد .سپس با ضربه عمود آهنین به سر مبارکش او را به شهادت رساندند .

                          

السلام علیک یا قمر بنی هاشم .

 

یا ابالفضل مددی

 

 سلام بر دست بریده ات عباس جان ... 

 


[ یکشنبه 87/3/26 ] [ 4:57 عصر ] [ ] [ نظر ]
درباره وبلاگ

بیاد شهدای گمنام!!! برای بچه های تفحص و برای آنهایی که به دنبال گمشده ی خود می گردند هیچ لحظه ای زیباتر از لحظه ی کشف پیکر شهید نیست. اما زیباتر از آن لحظه ای است که زیر نور آفتاب یا چراغ قوه پلاکی بدرخشد. در طلاییه وقتی زمین را می شکافتیم پیکر مطهر شهیدی نمایان شد که همراه او یک دفتر قطور اما کوچک بود ؛ شبیه دفتری که بیشتر مداحان از آن استفاده می کنند. برگ های دفتر به خاطر گل گرفتگی به هم چسبیده بود و باز نمی شد . آن را پاک کردم . به سختی بازش کردم بالای اولین صفحه اش نوشته بود: عمه بیا گمشده پیدا شده!
لینک دوستان
امکانات وب