سفارش تبلیغ
صبا ویژن

  

مطلبی که در ذیل می خوانید نوشته ای از ترنّم گرامی از شهر معرفت و از اعضاء حرف دل سایت aviny.com می باشد امیدوارم بهره ی لازم رو ببرید:

 

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
نمی دونم تا الان گاهی شده احساس کنید به شدت با خودتون درگیر شدید؟! با خودتون! نفس تون! زندگی و روزمرگی هاتون و...
احساس خستگی، بی انگیزگی، تنهایی، سرگشتگی ...براتون رمقی باقی نگذاشته باشه؟
احساس کنید دارید فقط به خود می پیچید و غر می زنید و شکایت می کنید و حتی در ظاهر مبارزه می کنید و...اما نهایت همون جایی که بودید هستید...اگر کمی هم عقب تر نرفته باشید؟
عادات سخیف و اتفاقات و روزگار داره با خودش می بردتون؟ و انگار در مقابلشون کم آوردید؟!
در عین حال نمی تونید حرفی بزنید، نمی دونید با کی باید حرف بزنید؟! چی بگید؟! انتظار چه کمکی رو می تونید داشته باشید؟!!(غیر از اونی که این جور لحظات خوب به یادش می افتیم و با لپ های گل انداخته و سر پایین افتاده برمی گردیم و خودمون رو توی آغوش پر مهرش می اندازیم!(هارب منک الیک!))
و عذاب وجدان...از اینکه باید شاکر بود(شکر زبانی و خصوصا عملی!) بابت تمام نعماتی که شاید دیگران در حسرتش باشند... راحتتون نگذاره؟!
و...
مدتی بود( و شاید بتوان گفت هنوز هم کمابیش هست!) که درگیر چنین حالاتی شده بودم!...
اما...


این روزها انگار حسی متفاوت دارم! حس در پیله بودن!
نه! نه اینکه فکر کنید خودم رو کرم ابریشمی دیدم که به قصد پروانه شدن و با برنامه به حکم غریزه و...پیله ای به دور خود تنیده است!
نه!...
بزرگانی بوده و هستند که نه به حکم غریزه بلکه به حکم محبت و فطرت و ...(بسیاری چیزها که نمی دانم!) این مرحله را طی کرده اند!
من هم آرزوی پروانه شدن و پرواز کردن رو داشته ام و دارم ...همان طور که همگی داریم!
اما.
سعی کردم چشمها رو بشورم و جور دیگری ببینم!:
درسته که مدتی بی هدف(هدفی واقعی نه خیالی) فقط به اطراف خودم خزیده ام و خورده ام و حجاب بر حجاب افزوده ام...حجاب گناه، حجاب علم، حجاب دین!،حجاب...
اما مگر کرم ابریشم جز این چه می کند؟ گرچه او به وظیفه عمل می کند و تو...!!
بله! او با هدف و برنامه و حکمی از پیش تعیین شده پیله می تند...و تو نمی دانی چرا و چگونه از اینجا سر درآورده ای!
اما...
شاید پیله مصنوعی نیز کارگر شود!
این بار به خود بپرداز! که عجیب از خود و روح پروانه ایت غافل شده ای!
هنوز کوله باری از تنهایی، محبت، اشک، توبه و کورسویی از امید و توکل با خود داری!
کمی با خودت و خدایی که همه چیزت از اوست مهربانتر باش! کمی خدایی تر باش! کمی تمرین تسلیم شدن و بندگی کردن کن!
کمی عقایدت را تصوراتت را مورد بازبینی قرار بده!
کمی خودت باش! همانی که خدا آفرید! همانی که...
آری! این روزها دلم هوس خانه تکانی کرده است!
این روزها دلم عجیب تنگ است!
این روزها دلم اشک می ریزد و سجده شکر می گزارد که صاحبش پس از مدت ها دیده از اطراف و از دیگران و...برگرفته و نگاهش کرده است! با چشمی که یک اپسیلون شسته شده است(!) و دارد اندکی جور دیگری می بیند!
و...
این روزها بیش از همیشه محتاج دعای دوستان است
و نگران!...
لایُحیرُ یا الهی! اِلّا ربّ علی مَربوب، و لا یومن اِلّا غالب علی مغلوب، و لا یُعین الّا طالب علی مطلوب، و بیدکَ یا الهی! جمیعُ ذلک السبب، و الیکَ المفرّ و المهرب، فصلّ علی محمد و آله، و اَجر هرَبی، و انجِح مطلبی...*

 


[ چهارشنبه 87/8/15 ] [ 4:56 عصر ] [ ] [ نظر ]
درباره وبلاگ

بیاد شهدای گمنام!!! برای بچه های تفحص و برای آنهایی که به دنبال گمشده ی خود می گردند هیچ لحظه ای زیباتر از لحظه ی کشف پیکر شهید نیست. اما زیباتر از آن لحظه ای است که زیر نور آفتاب یا چراغ قوه پلاکی بدرخشد. در طلاییه وقتی زمین را می شکافتیم پیکر مطهر شهیدی نمایان شد که همراه او یک دفتر قطور اما کوچک بود ؛ شبیه دفتری که بیشتر مداحان از آن استفاده می کنند. برگ های دفتر به خاطر گل گرفتگی به هم چسبیده بود و باز نمی شد . آن را پاک کردم . به سختی بازش کردم بالای اولین صفحه اش نوشته بود: عمه بیا گمشده پیدا شده!
لینک دوستان
امکانات وب