سفارش تبلیغ
صبا ویژن


.:: یا حیّ و یا قیّوم ::.

قطعه ای از زمین که از بهشت آمده و نامش *کربلا*ست جایی ست دیدنی ، البته نه با چشم سر که با چشم جان.


آنجا هر قدمش آغشته به خون پاک شهیدی ست که در راه ولایتش استوار ایستاد
و مرگ در پیش چشمانش اَحلی مِنَ العَسَل شد.

 قصّه ی کربلا و آن ماجراهای پرکشیدن های آنگونه ی یاران حضرت سیّدالشّهداء(ع) را هم اکنون نیز می توان از زمین بین الحرمین و آستان ملکوتی و کبریایی حضرت ثارالله(ع)  و آستان آسمانی استاد ادب و شهید ادب حضرت اباالفضل العبّاس(ع) و کفّ العباس و تلّ زینبیّه(س) و قتله گاه و ... خواند و حتی به عینه نظاره کرد. تو گویی ذرّات خاک کربلا و قتله گاه با انسان سخن ها می گوید ، سخن نه! مویه می کند!...

 از ماجرای العَطَش ... آب ... عمو ... دست ... و حرّ ابن یزید ریاحی ... و تک تک یاران حضرت ...

 از ماجرای راز و نیاز حضرت و یارانش در شبهایی که صبحش
* شاءَ اَن یَراکَ قَتیلا * به آن شکل های زیبا تعبیر می گشت!

نماز ظهر عاشوراء و راز و رمزهایش ... و ماجرای از قفا بریده شدن سر ارباب بی کفن!!!... وای چقدر این زبان راحت حرکت می کند و این عبارات ساده به ذهن خطور می کند! و خاک بر این دهان و این چشمان گنهکار!

و چقدر این چشمان بی رحمند و کور که خون گریه نمی کنند! ... و چقدر زمین و زمان غرق بی رحمی بود که در ظهر عاشوراء ذرّه ذرّه اش از هم نپاشید با دیدن آن صحنه ها!...

آقا جون مولای من امام زمان(عج) ، قربونت برم آقا! با چه دلی این زیارت ناحیه ی مقدسه رو زمزمه می فرمایید؟! ... و ما با چه دلی کلّ کربلا رو با پا طی کردیم و نه سینه!!!... که اگر اینگونه می شد قلبمان شفای کربلا میافت ... ما که انقدر روسیاهیم و گنهکار ، تاب تحمّل خواندن و شنیدن عبارات این زیارت را نداریم چه برسد به آن چشمان نازنین و دلبرانه ی شما معشوق ذرّات وجودی عالَم
که صحنه ها را یک به یک می بینید و خون گریه می فرمایید...

آقا برای ما ندید پدید ها موسم حجّ بوی حسین(ع) می ده و آن حجّ ناتمام اما کامل تر از هر حجّی! ... بوی کاروان و مسلم و حبیب ابن مظاهر و میثم تمّار و هانی ابن عروه و ... به به چه احرام عاشقانه ای بست خون خدا! ... و چه اقتدای عاشقانه ای کردند یاران بی نظیرش ...

بوی محرّم میاد بچه ها!... کی آماده است؟! ... کی حاضر در راه حبیبش حجة ابن الحسن(عج)
سر و جانش رو نثار کنه؟! ...

بارالها ، این مُحرّم ما رو هم مَحرم کن ...


اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج.

اللّهمّ صلّ علی محمّد وآل محمّد و عجّل فرجهم.

 


[ چهارشنبه 87/8/22 ] [ 9:15 عصر ] [ ] [ نظر ]
درباره وبلاگ

بیاد شهدای گمنام!!! برای بچه های تفحص و برای آنهایی که به دنبال گمشده ی خود می گردند هیچ لحظه ای زیباتر از لحظه ی کشف پیکر شهید نیست. اما زیباتر از آن لحظه ای است که زیر نور آفتاب یا چراغ قوه پلاکی بدرخشد. در طلاییه وقتی زمین را می شکافتیم پیکر مطهر شهیدی نمایان شد که همراه او یک دفتر قطور اما کوچک بود ؛ شبیه دفتری که بیشتر مداحان از آن استفاده می کنند. برگ های دفتر به خاطر گل گرفتگی به هم چسبیده بود و باز نمی شد . آن را پاک کردم . به سختی بازش کردم بالای اولین صفحه اش نوشته بود: عمه بیا گمشده پیدا شده!
لینک دوستان
امکانات وب