بسم الله الرحمن الرحیم
سلام.
پنجره چشمانش را به ابرها- عروس های آسمان- دوخته بود.
ابرهایی که نم نمِ بارانشان، گرد و غبارِ کینه را از کوچه باغِ ذهن می شُست.
بارانی که شکوفه ی شادی در دل می رویاند.
شکوفه ای که روح را با طبیعت پیوند می داد.
پیوندی نا گسستنی!
قاصدک از راه رسید.
پیغامی تازه داشت...
آمدنِ بهار!
و بهار از راه رسید.
پرندگان به واسطه ی بهار و شکوفایی زمین، آواز سر دادند.
آوازی که بهترین نوازندگانِ جهان، قادر به نواختن آن نخواهند بود؛ مگر
خالق این همه زیبایی!
آبشارها دوباره از نوکِ کوهِ بلند سرازیر شدند.
شبنم دوباره در سر منزلِ خویش- گلبرگِ گلِ سرخ- نشست.
نسیم به گیسوی پریشان دشت شانه زد.
و رنگین کمان چه زیبا بر صفحه ی زندگی نقش بست.
به راستی
چه چیره است؛ نقاشِ طبیعت.
بهار آمد.
نگاهت را تازه کن.
در چشمان تو هزاران شکوفه نهفته است.
کلامت را تازه کن.
در کلام تو هزاران واژه ی زیبا نهفته است.
قلبت را تازه کن.
در قلب تو خدا مأمن گُزیده است.
قلبت را فراخ کن، بگذار جهان جلوه گاهِ خدا شود.
دستانت را به سوی آسمان بلند کن.
در دستان تو هزاران نیاز جلوه گر است.
دستانت را بگشا، نیازمندی ات را فریاد بزن.
آنگاه خدا، دستانت را لبریزِِ استجابت خواهد کرد.
و تو را در آغوش خواهد گرفت.
در آغوشِ خدا باید خندید.
بخند،
بخند، بگذار جهان سراسر خنده شود.
عید نوروز و سال جدید رو به همهی دوستان وبلاگ صمیمانه تبریک عرض میکنم
و امیدوارم سالی تؤام با معنویت، سلامتی، موفقیت و شادکامی
در کنار خانواده و زیر سایهی امام عصر (عج) در انتظار همهی عزیران باشه.
التماس دعا.