سفارش تبلیغ
صبا ویژن


.:: یَاذَالجَلالِ والاِکرام ::.


دختری کنجکاو می پرسید: ایّها النّاس ، عشق یعنی چه؟

دختری گفت: اوّلش رویا آخرش بازی است و بازیچه!

مادرش گفت: عشق یعنی رنج پینه و زخم و تاول کف دست .

پدرش گفت: بچه ساکت باش بی ادب! این به تو نیامده است .

رهروی گفت: کوچه ای بن بست .

سالکی گفت: راه پر خم و پیچ .

در کلاس سخن ، معلّم گفت: عین و شین است و قاف، دیگر هیچ .

دلبری گفت: شوخی لوسی است .

تاجری گفت: عشق کیلویی چند؟

مفلسی گفت: پر کردن شکم خالی زن و فرزند!

شاعری گفت: یک کمی احساس مثل احساس گل به پروانه ...

عاشقی گفت: خانمان سوز است بار سنگین عشق بر شانه!

شیخ گفتا: گناهی بی بخشش .

واعظی گفت: واژه ای بی معناست!

زاهدی گفت: طوق شیطان است و همین .

محتسب گفت: منکر عظماست .

قاضی شهر گفت: عشق را فرمود حدّ هشتاد تازیانه به پشت .

جاهلی گفت: عشق را چون عشق است ، پس همین عشق است!

پهلوان گفت: جنگ آهن و مشت .

رهگذر گفت: طبل تو خالی است یعنی آهنگ آن ز دور خوش است .

دیگری گفت: از آن بپرهیز یعنی دور کن آتش بر دست!

چون که بالا گرفت بحث و جدل ، توی آن قیل و قال من دیدم :

طفل معصوم با خودش می گفت: من فقط یک سوال پرسیدم!!!

 

شهاب


[ یکشنبه 88/2/13 ] [ 3:23 عصر ] [ ] [ نظر ]
درباره وبلاگ

بیاد شهدای گمنام!!! برای بچه های تفحص و برای آنهایی که به دنبال گمشده ی خود می گردند هیچ لحظه ای زیباتر از لحظه ی کشف پیکر شهید نیست. اما زیباتر از آن لحظه ای است که زیر نور آفتاب یا چراغ قوه پلاکی بدرخشد. در طلاییه وقتی زمین را می شکافتیم پیکر مطهر شهیدی نمایان شد که همراه او یک دفتر قطور اما کوچک بود ؛ شبیه دفتری که بیشتر مداحان از آن استفاده می کنند. برگ های دفتر به خاطر گل گرفتگی به هم چسبیده بود و باز نمی شد . آن را پاک کردم . به سختی بازش کردم بالای اولین صفحه اش نوشته بود: عمه بیا گمشده پیدا شده!
لینک دوستان
امکانات وب