سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

 

   
  .:: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی فاطِمَةَ و اَبوُهَا وَ بَعلُها وَ  بَنوُهَا وَالسرّ المُستَودِعِ فیهَا بِعَدَدِ مَا اَحَاطَ طَبِهِ عِلمُک ::.   .:: بارالها ،( از ما) درود و سلام  فرست بر (مادرمان) خانم ، حضرت زهرا(سلام الله علیها) و بر پدر (بزرگوار)ش  و بر همسر (گرانقدر)ش  و بر دو پسر (ارجمند)ش به شمار آنچه که بر آن احاطه دارد دانایی ات.  ::.  
 

 
   شهادت امّ ابیها ، مادر همه ی خوبی ها ،   
   خانم حضرت زهرا(سلام الله علیها) و ایّام فاطمیّه ی اوّل ،   
   سوگواری آن بانوی بزرگوار را به محضر مبارک آقا امام زمان(عج) و شما خوبان تسلیت عرض می نمایم.  
 
ببار ای بارون ، ببار
ببار ای بارون ، ببار
با دلُم  گریه کن ، خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بَهر لیلی چو مجنون ببار ،

ای بارون!

 
انیس غم های من

ماه روشن شب های من
ای مسافر تنهای من

سرت سلامت ای آقای من ،
 ای آقا!
 
فدای اشک عزات
قربون پر شال سیات!
امشب ناتمومه غصّه هات
کی می شه ما بمیریم برات!
ای آقا!
 
گریه کنِ مادرت
می خواد بگرده دور سرت
بره قربون چشم ترت 
تسلیت بگه بر محضرت
ای آقا!
 
عزا دار مادری
امشب تو خونه ی حیدری! 
امشب مشیّعِ کوثری!
تابوتش رو کجا می بری؟!
ای آقا!

 
مزار مادر کجاست؟
گریه ی ماه شب بی صداست!
شب دفن ناموس خداست
زینب امشب صاحب عزاست
واویلا!
 
خدا هم در ماتمه!
دردی تو سینه ی عالمه
مثل لاله غرق شبنمه
پیکر بی جون فاطمه!
واویلا!
 
امشب شب زاریه
علی چون ابر بهاریه
دیده از زخمی که کاریه!
هنوز هم خونابه جاریه!!!
واویلا!
 
ببار ای بارون ، ببار
ببار ای بارون ، ببار
با دلُم  گریه کن ، خون ببار
در شبای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببار ،
ای بارون!

 
تیره شده آفتاب!
ای آرامش ابوتراب!
بعد از درد و غم بی حساب
امشبو دیگه راحت بخواب!
ای بانو !!!



این نوای زیبا را با صدای حاج محمود کریمی در آدرس ذیل بشنوید:

http://www.beheshtian.mihanblog.com

 

شهاب


[ سه شنبه 88/2/15 ] [ 2:53 عصر ] [ ] [ نظر ]
درباره وبلاگ

بیاد شهدای گمنام!!! برای بچه های تفحص و برای آنهایی که به دنبال گمشده ی خود می گردند هیچ لحظه ای زیباتر از لحظه ی کشف پیکر شهید نیست. اما زیباتر از آن لحظه ای است که زیر نور آفتاب یا چراغ قوه پلاکی بدرخشد. در طلاییه وقتی زمین را می شکافتیم پیکر مطهر شهیدی نمایان شد که همراه او یک دفتر قطور اما کوچک بود ؛ شبیه دفتری که بیشتر مداحان از آن استفاده می کنند. برگ های دفتر به خاطر گل گرفتگی به هم چسبیده بود و باز نمی شد . آن را پاک کردم . به سختی بازش کردم بالای اولین صفحه اش نوشته بود: عمه بیا گمشده پیدا شده!
لینک دوستان
امکانات وب