|
.:: هُوَالغَفوُر ::. ای سیّد و مولای ما، *شهید دکتر مصطفی چمران ساعتی قبل از شهادت: خدایا! تورا شکر می کنم که با فقر آشنایم کردی تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درک کنم. خدایا! تو راشکرمی کنم که باران تهمت و ناسزاو دروغ را علیه من سرازیر کردی تادر میان طوفانهای وحشتناک ظلم و جهل و تهمت غوطه ور شوم و ناله ی حق طلبانه من در برابر غرش تندرهای دشمنان و بد خواهان محو و نابود گردد و در دامان عمیق و پرشکوه درد، به گریبان فطرت خود فرو بروم و درد و رنج علی(ع) راتا اعماق روحم احساس کنم ... با خودش عهد کرده بود تا نیروی دشمن در خاک ایران است برنگردد تهران. نه مجلس می رفت ، نه شورای عالی دفاع . یک روز از تهران زنگ زدند. حاج احمد آقا بود گفت: به دکتر بگو بیاد تهران. گفتم: عهد کرده با خودش ، نمی آد. گفت : نه ، بگو بیاد. امام دلش برای دکتر تنگ شده . به دکتر گفتم . گفت : چشم. همین فردا می ریم. یادش گرامی و راهش پر روهرو . [ یکشنبه 88/3/31 ] [ 8:25 صبح ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |