.:: یَا رَبَّ التَّوَّابینَ ::.
و چه کودکانه می پنداشتم...
توبه آسان است به سان آب خوردن...
از تمامی توبه هایم به درگاهت توبه...
ای خدای توبه کنندگان...
رمضان و شیطان
در ماه مبارک رمضان، شیطان به زنجیر کشیده میشود، پس دلیل گناهان ما در این ماه چیست؟ اصولاً چرا خداوند به شیطان مهلت داده ما را به گناه بکشاند تا مجبور باشیم با این همه سختی، خود را از شرّ او رهایی بخشیم؟
این سؤال، پرسشی بنیادین است که برای هر اندیشمند مسلمان رخ مینماید و پاسخ به آن در گرو کاویدن جنبههای مختلف آن است. در این پرسش سه طرف، یعنی خداوند، انسان و شیطان قرار دارند که به طور مختصر به بررسی آنها میپردازیم:
1ـ هدف خداوند از آفرینش انسان، رساندن او به کمال است.
2ـ تبلور کمال انسان، در شناخت خداوند است و معرفت، در گرو عبادت اوست. خداوند خود میفرماید: «ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ ؛ جن و انس را تنها برای عبادت خود آفریدم»؛ زیرا با عبادت و شناخت او، کمال انسان تحقق مییابد.
3ـ انسان عبادتگر را تنها در صورتی میتوان در حال حرکت به سوی کمال دید که آگاهانه و با اختیار، این مسیر را انتخاب کرده باشد؛ نه آنکه همانند فرشتگان به صورت تکوینی به عبادت بپردازد و قدرت بر عصیان و نافرمانی خداوند نداشته باشد. «بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»
و چه زیبا سروده است خواجه شیراز در این باره:
جلوهای کرد رُخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد ازین غیرت و بر آدم زد
4ـ خداوند به همین جهت انسان را موجودی مختار آفرید و انتخاب راه سعادت و شقاوت را در اختیار او نهاد؛ چنانکه میفرماید: «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُورا؛ ما راه را به انسان نشان دادیم، حال یا سپاسگزار است و یا ناسپاس.»
5ـ از اینجاست که مسئله امتحان، به عنوان یکی از اهداف واسطهای آفرینش انسان، مطرح میشود؛ زیرا امتحان، تبلور اختیار انسان است و جای شگفتی ندارد که در آیات فراوانی، طرح این مسئله را به گونههای مختلف میبینیم؛ چنانکه میفرماید: «اِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ ؛ ما انسان را از نطفهای آمیخته آفریدیم تا او را بیازماییم.»
6ـ برقراری یک «امتحان عادلانه»، تنها در گرو وجود شرایط و امکانات برای گزینش مسیر خیر یا شرّ به وسیله انسان است. اما خداوند از آن رو که انسان را گل سر سبد مخلوقات خود میداند و تنها برای آفرینش او به خود تبریک میگوید: «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ»؛ در جهت انتخاب مسیرکمال و خیر، امکانات فراوانی را در اختیار او گذاشته است. این ابزار و امکانات عبارت است از:
1ـ آفرینش بر اساس فطرت و گرایش ذاتی به خداوند: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها»
2ـ رهبری و هدایت الهی به سوی حق به وسیله خود خدا: «قُلِ اللَّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ»
3ـ الهام خوبیها و بدیها به انسان به منظور گزینش آگاهانه او:«فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»
4ـ محبوب قرار دادن ایمان به خداوند در نهاد انسانها: «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ»
5ـ یاری رساندن ویژه به مؤمنان در مسیر زندگانی: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا»
6ـ گشودن راههای هدایت به تناسب تلاش انسان: «وَالّذیِنَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»
7ـ حال با وجود این همه امکانات در جانب خیر، بودن نیرویی در جانب شرّ، موجب میشود که آزمایش الهی از حالت صوری درآید؛ یعنی، وجود نیروهایی که انسان را به سوی شرّ وسوسه میکنند، باعث میشود انسان واقعاً در میان دو راهیها، قرار گیرد و خود با اراده و عزم خویش، مسیری را انتخاب کند.
به عبارت دیگر وسوسههای شیطانی، باعث میشود که انسان به مبارزه برخیزد و با استمداد از عنایتهای الهی، نبردی سهمگین را آغاز کند. به این وسیله نفس او پرورش و تکامل مییابد و عالیترین مدارج کمال ممکن را کسب میکند و چون در این صورت امتحان جدی صورت گرفته است، حقیقت شخصیت او ـ خواه مثبت و ملکوتی یا منفی و منحط ـ بروز مینماید؛ یعنی انسان نهان خود را نشان میدهد.
از اینجا بود که با نافرمانی ابلیس و رانده شدن او از درگاه الهی و سپس تقاضای او برای اغوای نوع انسانی، خداوند با تقاضای او موافقت کرد و به او مهلت داد تا در مقابل نیروهای الهی، وسوسهگر انسان به سمت شرّ باشد. اما در عین حال قدرت او در این زمینه را محدود ساخت و هیچ سلطهای را برای شیطان به طور مستقل بر انسانها قرار نداد: «وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَهِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِی شَکٍّ»
8ـ اغواگری شیطان، تنها در انسانهایی مؤثر است که جانب شرّ را بر خیر ترجیح میدهند؛ اما خالصان و خداجویان حقیقی، گزندی از او نمیبینند. چنان که شیطان خود بر ناتوانی خویش در این زمینه اعتراف کرده، میگوید: «فَبِعِزَّتِکَ َأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»
بنابراین وسوسهگری شیطان، پس از رویگردانی انسان از ندای فطرت و الهامات رحمانی است. چنین کسانی که با اختیار و انتخاب خود کفر ورزیدند. و قابلیت محبت و همراهی با پاکترین انسانهای روی زمین را از دست دادهاند، سزاوار آن هستند که به وسوسههای شیطانی گرفتار شوند و این خود نوعی مجازات الهی نسبت به آنان در همین دنیاست: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَی الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا؛ آیا ندانستی که ما شیطانها را بر کافران گماشتهایم، که آنان را شدیداً تحریک کنند؟»
9ـ خداوند متعال به جهت عنایت ویژهاش به مؤمنان، زمانها، مکانها و وسایطی برای آنها قرار داده است تا بتوانند از آنها استمداد جسته و در جهت حفظ و تقویت بعد معنوی خویش، تلاشی پیگیر داشته باشند. ماه رمضان ـ به ویژه شب قدر ـ بهترین زمان برای این جهت است. خداوند در این ماه، قدرت شیطان را محدود ساخته است (که از این محدودیت، به زنجیر کشیده شدن او تعبیر میشود)؛ لکن این تنها زمینه خوبی برای حرکت به سوی کمالات معنوی است که به خواسته انسان مشروط است و اگر انسان نخواهد در مسیر تکامل ایمانی قرار گیرد؛ اگر چه روزه هم بگیرد لکن در ترک گناهان نکوشد روزه تأثیری ژرف در جان او نگذاشته، تنها تکلیفی را از او ساقط میکند.
اگر در شب قدر، مقدرات معیّن میگردد؛ پس تلاش و اختیار انسان چه معنا دارد؟
اینکه میگویند: در شب قدر همه مقدرات تقدیر میشود؛ بدین معناست که قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، به طور روشن اندازهگیری میشود. البته این اندازهگیری، بر اساس شرایط و موانعی است که پیش میآید و با ملاحظه اختیار و قابلیت انسان شکل میگیرد.
با توجه به مقدمه یادشده، رابطه شب قدر و تعیین سرنوشت بندگان و کردار اختیاری آنان، روشن میشود. قدر؛ یعنی، پیوند و شکل گرفتن هر پدیده و هر حادثه با سلسله علل خود و در شب قدر، این پیوند به دقّت اندازهگیری میشود؛ یعنی اولاً، برای امام هر زمان این پیوند معلوم و تفسیر میشود. ثانیاً، رابطه این پدیدهها با علل خود روشن میگردد.
از یک سو خداوند متعال، بر اساس نظام حکیمانه جهان، چنان مقدّر کرده است که بین اشیاء، رابطهای خاص برقرار باشد. برای مثال بین عزت و دفاع از کیان و ذلّت و پذیرش ستم، هر کس از کیان خود دفاع کند، عزیز میشود و هرکس تسلیم زور و ستم شود، ذلیل میگردد! این تقدیر الهی است. مثال دیگر اینکه بین طول عمر و رعایت بهداشت و ترک بعضی از گناهان (مثل قطع صله رحم و دادن صدقه)، رابطه وجود دارد. بر این اساس هر کس طول عمر میخواهد، باید در این قالب قرار گیرد. آنکه این شرایط را مهیا کرد، طول عمر مییابد و آنکه در این امور کوتاهی کرد، عمرش کوتاه میگردد. پس در افعال و کردار اختیاری بین عمل و نتیجه ـ که همان تقدیر الهی است ـ رابطه مستقیم وجود دارد.
انسان تا زنده است، جادهای دو طرفه در برابرش قرار دارد: یا با حسن اختیار، کمیل بن زیاد نخعی میگردد و یا با سوء اختیار حارث بن زیاد نخعی، قاتل فرزندان مسلم میشود؛ دو برادر از یک پدر و مادر: یکی سعید و دیگری شقی.
پس تقدیر الهی، یعنی، آنکه با حسن اختیار خود به جاده مستقیم رفت، کمیل میشود و آنکه با سوء اختیار خود، به بیراهه گناه و انحراف پا گذاشت، حارث میگردد.
از سوی دیگر در شب قدر، معین میشود که هر انسان، بر اساس انتخاب و اختیار خود، کدام راه را انتخاب خواهد کرد و با توجه به دعاها، راز و نیازها و تصمیمها، قابلیت چه نعمتها و یا حوادثی را خواهد داشت.
پس بین تقدیر الهی و اختیار آدمی، هیچ منافاتی وجود ندارد؛ زیرا در سلسله علل و شرایط به ثمر رسیدن کار و ایجاد حادثه، اراده آدمی یکی از علل و اسباب است. آنکه با حسن اختیار خود، کردار نیک انجام میدهد یا مخلصانه دعایی میخواند، نتیجه آن را در این جهان میبیند و آنکه بر اثر سوء اختیار گناهی مرتکب میشود، نتیجه تلخ آن را میچشد.
پس اینکه در شب قدر، امور بندگان، اعم از مرگ و زندگی، ولادت و زیارت و... تقدیر میشود، همگی با حفظ علل و شرایط و عدم موانع است و «اختیار» یکی از علتها و شرایط آن به شمار میآید. به این جهت سفارش شده، در آن شب به شب زندهداری و عبادت و دعا بپردازید، تا این عمل در آن شب خاص، که از هزار شب برتر است، شرایط نزول فیض الهی را فراهم آورد.
نکته آخر اینکه خداوند میداند، هر چیزی در زمان و مکان خاص، به چه صورت و با توجّه به کدام شرایط و علل تحقق مییابد و میداند که فلان انسان با اختیار خود، کدام کار را انجام میدهد. فعل اختیاری انسان، متعلق علم خداوند است که در شب قدر، حدود آن مشخص میشود. این امر با اختیار منافات ندارد و حتی بر آن تأکید میکند؛ برای مثال معلم کاردان و مجرب، به خوبی میداند کدام یک از دانشآموزانش، به دلیل تلاش فردی و استعداد لازم، با رتبه بالا قبول میشود و کدام یک به دلیل تلاش یا استعداد کمتر، در حد متوسط نمره میآورد و یا تجدید میشود. علم معلم، از راه دانش او به علتهاست و نفیکننده تلاش دانشآموزان نیست. در شب قدر همه کردار اختیاری انسان، اندازهگیری و قالببندی میشود. خدای عالم به علتها، بر اساس نظم موجود در میان اشیای این جهان، برنامهریزی میکند و «اختیار» انسان یکی از علتهای مؤثر است. از این جهت تأکید شده است که شب نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان را به عبادت، دعا و شبزندهداری مشغول باشیم، تا این اعمال خیر، زمینه آمادگی و توان برتر ما شود و بتوانیم فیض الهی را درک کنیم. اگر عنصر اختیار در میان نبود و هر چه ما میکردیم در سرنوشت ما تأثیر نداشت، هیچ دلیلی بر این همه تأکید بر شبزندهداری و عبادت نبود.
یاد آن پاکی به خیر