|
این برگهای مصحف قرآن که بر نی است قرآن منم که آیه تطهیر با من است در پلکهای من شب «والیل» روز شد تکرار آیههای «هم الغالبون» منم قرآن ناطق است علی تا همیشهها آیات نور در تب آن سینه مانده است «فاصبرعلی... »تمام سخنهای پوچ و پست «وَأمُر» به عشق پاک خداوند «و اصطبر» قرآن هدایت است به آن سوی«من یشاء» آتش به مصحف نبوی داغ تازه نیست قرآن و عترت است دو بال نبی حق نیزار خاندان علی عین مصحف است تاریخ هم گواه بزرگی است بعد از این زهرا مگر که سوره کوثر نبود؟ بود؟ زهرا مگر مباهله کفر و دین نبود؟ آتش به آیههای وجودش چرا زدند؟ تاریخ گفته است که ای خیل مومنان «دی شیخ گرد شهر همی گشت با چراغ وقتی چراغ روشن ما مصحف علی است راه درست راه نگاه پیمبر است در آتش وجود علی کربلا گداخت تا دامن سه ساله او در عطش نسوخت آتش به مصحف نبوی داغ تازه نیست ما زخم خوردگان دل از دست دادهایم حالا هزار و چهار صد و چند آتش است قرآن درون سینه ما خانه کرده است در سوختن مرام مسلمانیام هنوز آتش بیاورید که آتش فشان شوم قرآن نسوخته است و نمیسوزد و هنوز اللهُ نور... نورِ سموات بر زمین مصباح در زُجاجهای از نور و نار هست لا شرق و غرب، کوکبِ دُرّی است این درخت در خانهای که نور هدایت وزیده است خون میچکد ز ناخن دجّالههای قرن قرآن برای مردم جغرافیای خاک این پنجره گشوده شود مست میکند آتش بهانهای است که خاکسترش کنند «آتش بگیر تا که بدانی چه میکشم»
[ چهارشنبه 89/6/24 ] [ 10:51 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |