سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*هفته دفاع مقدس گرامی باد*

دفاع مقدس

به یاد مرحوم ابوالفضل سپهر،شاعر ستاره ها  

اتل متل یه بابا * که اون قدیم قدیما

حسرتشو می خورن * تمامی بچه ها

اتل متل یه دختر * دردونه باباش بود

بابا هر جا که می رفت * دخترش هم باهاش بود

اون عاشق بابا بود * بابا عاشق اون بود

به گفته بچه ها * بابا چه مهربون بود

یه روز افتابی * بابا تنهاش گذاشتش

عازم جبهه ها شد * دخترو جا گذاشتش

چه روزای سختی بود * اون روزای جدایی

چه سال های بدی بود * ایام بی بابایی

چه لحظه سختی بود * اون لحظه رفتنش

ولی بدتر از اون بود * لحظه برگشتنش

هنوز یادش نرفته * نشون به اون نشونه

اون که خودش رفته بود * اوردنش به خونه

زهرا به او سلام کرد * بابا فقط نگاش کرد

ادای احترام کرد * بابا فقط نگاش کرد

خاک کفش بابا را * سرمه تو چشاش کرد

بابا جونو بغل کرد * بابا فقط نگاش کرد

زهرا براش زبون ریخت * دو صد دفعه صداش کرد

پیش چشاش ضجه زد * بابا فقط نگاش کرد

اتل متل یه بابا * یه مرد بی ادعا

براش دل می سوزنن * تمامی بچه ها

زهرا به فکر باباست * بابا تو فکر زهرا

گاهی به فکر دیروز * گاهی به فکر فردا

یه روز می گفت که خیلی * براش ارزو داره

ولی حالا دخترش * زیرش، لگن می ذاره

یه روز می گفت: دوست دارم

عروسیتو ببینم

بختیاری


[ سه شنبه 89/6/30 ] [ 3:46 عصر ] [ ] [ نظر ]
درباره وبلاگ

بیاد شهدای گمنام!!! برای بچه های تفحص و برای آنهایی که به دنبال گمشده ی خود می گردند هیچ لحظه ای زیباتر از لحظه ی کشف پیکر شهید نیست. اما زیباتر از آن لحظه ای است که زیر نور آفتاب یا چراغ قوه پلاکی بدرخشد. در طلاییه وقتی زمین را می شکافتیم پیکر مطهر شهیدی نمایان شد که همراه او یک دفتر قطور اما کوچک بود ؛ شبیه دفتری که بیشتر مداحان از آن استفاده می کنند. برگ های دفتر به خاطر گل گرفتگی به هم چسبیده بود و باز نمی شد . آن را پاک کردم . به سختی بازش کردم بالای اولین صفحه اش نوشته بود: عمه بیا گمشده پیدا شده!
لینک دوستان
امکانات وب