|
من خدا ترم یا تو؟! مردی از اهل مصر خوشه انگوری نزد فرعون اورد و خواهش کرد ان را مروارید نماید. فرعون ان را گرفته و بدرون خانه امد و در این اندیشه بود که چگونه می توان خوشه انگور را جواهر نمود! در این میان شیطان به در خانه فرعون امد و در را کوبید.فرعون صدا زد کیست؟ شیطان گفت: خاک بر سر خدایی که نمی داند در پشت در چه کسی است. پس داخل خانه شد، خوشه را از فرعون گرفت و اسمی از اسماء خدا را بر ان خواند؛ خوشه انگور جواهر گردید. ان گاه گفت:ای فرعون! انصاف ده من با این فضل و کمال شایسته بندگی نبودم چگونه تو با این نادانی ادعای خدایی می کنی و می گویی (( من خدای بزرگ مردمم))؟! فرعون پرسید:چرا ادم را سجده نکردی تا از درگاه قرب خدا رانده شدی؟ گفت: زیرا می دانستم که از صلب او مانند تو عنصری پلیدی به وجود می اید. بختیاری [ جمعه 89/7/2 ] [ 2:20 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |