دهه کرامت

*خطاشوی بشر*

سایه ی مرحمت خویش، فکندی به سرم * کردی از شدت رأفت،به محبت نظرم

من آلوده کجا، این حرم قدس کجا * ای که خاک قدم زائر تو تاج سرم

من که عمری است، خجالت زده از لطف توام * کرد، این دعوت ناگاه تو، شرمنده ترم

ثابتم شد که تو در فکر گناهان منی * گرچه من زآنهمه اقائی تو، بی خبرم

جز حریم تو که انجاست خطاشوی بشر * اینهمه بار گنه را به کجا من ببرم

رأفت عام تو، هر دم طلبد زائر را * چونکه مشمول عطای تو، نه من یک نفرم

نعمت سفره احسان تو، کی گردد کم * سائلی گر ببرد بهره ازین خوان کرم

امدم باز، اماما به در خانه تو * دعوتم کردی و مهمان تو در این سفرم

همچو حافظ به حضور تو، من می گویم:

(( من، که باشم، که بر ان خاطر عاطر گذرم؟ ))

بختیاری


[ چهارشنبه 89/7/21 ] [ 10:56 صبح ] [ ] [ نظر ]
درباره وبلاگ

بیاد شهدای گمنام!!! برای بچه های تفحص و برای آنهایی که به دنبال گمشده ی خود می گردند هیچ لحظه ای زیباتر از لحظه ی کشف پیکر شهید نیست. اما زیباتر از آن لحظه ای است که زیر نور آفتاب یا چراغ قوه پلاکی بدرخشد. در طلاییه وقتی زمین را می شکافتیم پیکر مطهر شهیدی نمایان شد که همراه او یک دفتر قطور اما کوچک بود ؛ شبیه دفتری که بیشتر مداحان از آن استفاده می کنند. برگ های دفتر به خاطر گل گرفتگی به هم چسبیده بود و باز نمی شد . آن را پاک کردم . به سختی بازش کردم بالای اولین صفحه اش نوشته بود: عمه بیا گمشده پیدا شده!
لینک دوستان
امکانات وب