|
اسم تو...! دیده ای یک نفر پرنده شود، پر بگیرد، بدون سر باشد سایه گستر شود درختی که تنه اش زخمی تبر باشد دیده ای تا کنون پرستویی روی مین اشیانه بگذارد استخوانی بیابد و مثل قاصدک های خوش خبر باشد! فکر کن دیده ای که یک شب ماه روی دوشش ستاره بگذارد. یک نفر بعد رفتنش حتی باز هم بهترین پدر باشد. همه شهر می شناسن تو را، گر چه یک کوچه هم به نامت نیست! من ندیدم هنوز دریایی از دل تو بزرگ تر باشد. ان قدر ارتفاع داری که مرگ از تو سقوط خواهد کرد. پر بزن، پر! در اسمان باید اسم تو اولین نفر باشد هر چه نادیدنی است را دیدی، تا ابد سنت جنون این است: عشق از هر دری بیاید تو، عقل باید که پشت در باشد. بختیاری [ شنبه 89/8/1 ] [ 9:4 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |