|
چشم به راه به تمنای طلوع تو جهان چشم به راه به امید قدمت کون و مکان چشم به راه رخ زیبای تو را یاسمن آیینه به دست قد رعنای تو را سرو جوان چشم به راه در شبستان شهود اشک فشان دوخته اند همه شب تا به سحر خلوتیان چشم به راه دیدمش فرش از ابریشم خون می گسترد در سراپرده چشمان خود، ان چشم به راه نازنینا نفسی اسب تجلی زین کن که زمین گوش به زنگ است و زمان چشم به راه آفتابا دمی از ابر برون اکه بود بی تو منظومه امکان، نگران چشم به راه بختیاری [ یکشنبه 89/8/2 ] [ 1:7 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |