سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جانباز شیمیایی 

دوباره سرفه یک مرد و خس خس سینه / ودست و پای پر از تاول و پر پینه

دوباره آتش زخمی که شعله ور گشته / وترکشی که بسر داشت دردسرگشته

نشسته یک زن غمگین کنار بستر او / کنار بستر مردی که بود بی بازو

کنار بستر مردی که خسته بود از درد / همان دلاور مجنون جبهه های نبرد

زکلبه دلشان عطر سیب می آید / صدای ناله ام یجیب می آید

و او ز صوت دعای زنش خدایی شد / به یاد آن شب حمله که شیمیایی شد

همان شبی که طلوعش پراز عبادت بود / همان شبی که دعایش فقط شهادت بود

تداعی شب حمله،تداعی شب غم / شب وداع رفیقان،شبی پر از ماتم

به یاد جبهه و شب زنده داری سنگر / به یاد حاجی و بیسیم و رمز یا حیدر

به یاد فکه ،دوکوهه،جزیره مجنون / به یاد دشت پر از خون، چفیه ایی گلگون

به یاد گرمی دل ها،به یاد سردی خاک / به یاد آنهمه رزمنده بدون پلاک

دلش گرفت نگاهی به عکس رهبر کرد / دعا به جان ولی و به جان دلبر کرد

دعا تمام شدو عقده دلش وا شد / و عاقبت سند بندگیش امضاءشد

صدای خس خس سینه تمام شد ،آری / واشکهای زن یک شهید شد جاری

بختیاری


[ دوشنبه 89/8/3 ] [ 9:4 عصر ] [ ] [ نظر ]
درباره وبلاگ

بیاد شهدای گمنام!!! برای بچه های تفحص و برای آنهایی که به دنبال گمشده ی خود می گردند هیچ لحظه ای زیباتر از لحظه ی کشف پیکر شهید نیست. اما زیباتر از آن لحظه ای است که زیر نور آفتاب یا چراغ قوه پلاکی بدرخشد. در طلاییه وقتی زمین را می شکافتیم پیکر مطهر شهیدی نمایان شد که همراه او یک دفتر قطور اما کوچک بود ؛ شبیه دفتری که بیشتر مداحان از آن استفاده می کنند. برگ های دفتر به خاطر گل گرفتگی به هم چسبیده بود و باز نمی شد . آن را پاک کردم . به سختی بازش کردم بالای اولین صفحه اش نوشته بود: عمه بیا گمشده پیدا شده!
لینک دوستان
امکانات وب