|
زخم های دل آسمان حاجی تمانم گشته مهمات مان، تمام ما مانده ایم و چند تن نیمه جان، تمام ما مانده ایم و غربت و تلخی از ابتدا تا انتهای وحشت اخر زمان، تمام خرچنگ ها محاصره را تنگ کرده اند اما امید ماست خدا، بی گمان، تمام این جا هنوز اول خط شروع ماست پایان انتظار به خون خفته مان، تمام حاجی خدا کند که بفهمی چه دیده ام از شت زخمهای دل اسمان، تمام فرصت گذشته است، حلالم نمی کنی؟ حالا شکست پنجره های خزان، تمام تنها صدای خش خش بی سیم بود و بس تنها صدای اشهد یک نوجوان، تمام ده سال بعد کار تفحص نتیجه داد بی سیم تکه تکه و یک استخوان، تمام حالا کنار تربت حاجی نوشته اند... گمنام، شوق عشق خداست، بی کران، تمام منبع:هفته نامه یا لثارات بختیاری [ شنبه 89/8/8 ] [ 2:5 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |