|
حدیث سینه های گلگون یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری شان از مناره های غیرت این دیار به گوش می رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله های سرخ دشت های این خاک به یمن انان به پا ایستاده اند. یاران غریبانه رفتند؛ اما هنوز بوی عطر جانمازشان شعر سپید یاس را می سراید. یاران رفتند و هنوز نام و یادشان زینب بخش کوچه های شهر است. ... و،من و تو! در این ساحل امن با شکوه انان ایستاده ایم و در این حضور عطراگین و اسمانی شان در آرامشیم و از سرخی انان دشت های مان سرخ و لاله گون است. انان مردان همیشه جاویدان این دیار دلیرانند. انان آینه های تمام نمای راه عزت و شرف من و تواند. نگاه کن! نور از پیشانی های به خاک افتاده انان می طراود. برخیز! دست در دست هم دهیم و در امتداد مهر بمانیم! بختیاری [ یکشنبه 89/8/9 ] [ 3:30 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |