|
ایل وتبار
شاهد مرگ غم انگیز بهارم چه کنم ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم
نیست ازهیچ طرف راه برون شد زشبم زلف افشان تو گردیده حصارم چه کنم
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند سخت دلبسته ی این ایل وتبارم چه کنم
من کزین فاصله غارت شده ی چشم توام چون به دیدارتو افتد سرو کارم چه کنم
یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است میله های قفسم را نشمارم چه کنم ؟! شادی روحش صلوات. اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍ وَآلِ مُحَمَّـدٍ وَعَجِّـل فَرَجَـهُم وَفَرَجَـنَابِهِم.
[ یکشنبه 89/9/7 ] [ 1:27 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |