سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

http://up.pixbaz.com/2009/azar88/images/ie2o0dpwmvc2se70beg.jpg

و اینک به کربلا رسیده است...

ماهی که جز گریه حرام است.

ماهی که در ان، اهل بیت علیه السلام گریه و ناله را به نهایت می رسانند و ان یان می گریستند که پلک چشمهایشان مجروح می شد...

و من و تو اگر بدانیم که گریه برای ابی عبدالله علیه السلام چه منزلتی در پیشگاه رب العالمین دارد همه عمر کارمان گریه بر مظلوم تشنه لب کربلا می شود...

حسین علیه السلام به کربلا می اید و خیلی ها به بهانه زر و سیم و ملک و عمارت و حفظ جانشان به کربلا می شتابند و شمشیر می کشند به روی بهترین خلق خدا در زمین و بعضی ها هم در راه که عازم سفر حجند، از او و قافله کوچک و نورانی اش فاصله می گیرند که مبادا گرفتار یاریش شوند!

و حسین علیه السلام انگاه که به زهیر بن قیض رضی الله عنه می رسد با این تک جمله دلش را شکار می کند و دلهای بسیاری را؛ می فرماید:(( از این صحرا برو که صدای استغاثه مرا نشنوی))

مگر می شود؟!!! مگر می شود حسین جان؟ مگر می شود رفت تا صدای استغاثه تو را نشنید؟! مگر می شود اصلا صدای استغاثه تو را نشنید؟!

باز به جملات سید مرتضی می رسم...جنگ باشد یا نباشد، راه من و تو از کربلا می گذرد...

و جملات حاج احمد متوسلیان...می روی یا می مانی؟...

و منم و تویی و حسین علیه السلام که هنوز فریاد می زند:(( هل من ناصر ینصرنی؟)) و ولایت است ادامه حسین علیه السلام و عاشورا...

تو چه می کنی؟ می روی یا می مانی در این فتنه بارانهای بسیار که ولایت را نشانه گرفته اند؟

چه خوش گفت و چه دلنشین،مولای ما خامنه ای(( در طول سال، همیشه ماهی هست به نام محرم که در ان خون بر شمشیر پیروز است.))

منبع:هفته نامه یالثارات الحسین

بختیاری                                                                                                                                                                  


[ شنبه 89/9/20 ] [ 12:28 عصر ] [ ] [ نظر ]
درباره وبلاگ

بیاد شهدای گمنام!!! برای بچه های تفحص و برای آنهایی که به دنبال گمشده ی خود می گردند هیچ لحظه ای زیباتر از لحظه ی کشف پیکر شهید نیست. اما زیباتر از آن لحظه ای است که زیر نور آفتاب یا چراغ قوه پلاکی بدرخشد. در طلاییه وقتی زمین را می شکافتیم پیکر مطهر شهیدی نمایان شد که همراه او یک دفتر قطور اما کوچک بود ؛ شبیه دفتری که بیشتر مداحان از آن استفاده می کنند. برگ های دفتر به خاطر گل گرفتگی به هم چسبیده بود و باز نمی شد . آن را پاک کردم . به سختی بازش کردم بالای اولین صفحه اش نوشته بود: عمه بیا گمشده پیدا شده!
لینک دوستان
امکانات وب