|
جنگ کار مرد بود ای که اکنون گشته ای پر مدعا در دلت شرک و به لب داری دعا تو کجا بودی شبی که سرد بود ماندن انجا کار تنها ((مرد)) بود در زمستانی که شب پر سوز بود از منور، شب شبیه روز بود پیش رو دشمن، عقب میدان مین شاهد مظلومیت، تنها زمین ان زمستانی که شد همت شهید خواب هم از چشم تو آیا پرید؟ شب که بازار شهادت گرم بود جایگاهت رختخواب نرم بود ادعایت از زمین تا به هوا روی تو تیره شبیه سنگ پا دست تو توی حنا پایت به گِل نیستی اما کمی حتی خِجِل تو بهانه ات تب و پا درد بود می رود بالا تبِ نامرد زود تو کجا بودی که مهدی شد شهید یک جویی همت کسی از تو ندید از تو اکنون چشم ما نومید شد این زمان کفر تو چون توحید شد منبع:هفته نامه یالثارات الحسین بختیاری [ سه شنبه 89/10/7 ] [ 9:36 صبح ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |