سفارش تبلیغ
صبا ویژن


.:: یَا رَحمَانُ وَ یَا رَحیمُ وَ یَا سَتَّارَالعُیُوبِ ::.



روزی شیخ ابوالحسن خرقانی نماز می خواند.

آوازی شنید که: "ای ابوالحسن،

خواهی که آنچه از تو می ‌دانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟"


شیخ گفت:  بار خدایا!

خواهی آنچه را که از "رحمت" تو می‌دانم

و از "بخشایش" تو می‌بینم با خلق بگویم

تا دیگر هیچ کس سجده‌ات نکند؟
 

آواز آمد: "نه از تو؛ نه از من." 


"تذکره الاولیاء عطّار نیشابوری?"



[ سه شنبه 90/4/14 ] [ 6:2 عصر ] [ ] [ نظر ]
درباره وبلاگ

بیاد شهدای گمنام!!! برای بچه های تفحص و برای آنهایی که به دنبال گمشده ی خود می گردند هیچ لحظه ای زیباتر از لحظه ی کشف پیکر شهید نیست. اما زیباتر از آن لحظه ای است که زیر نور آفتاب یا چراغ قوه پلاکی بدرخشد. در طلاییه وقتی زمین را می شکافتیم پیکر مطهر شهیدی نمایان شد که همراه او یک دفتر قطور اما کوچک بود ؛ شبیه دفتری که بیشتر مداحان از آن استفاده می کنند. برگ های دفتر به خاطر گل گرفتگی به هم چسبیده بود و باز نمی شد . آن را پاک کردم . به سختی بازش کردم بالای اولین صفحه اش نوشته بود: عمه بیا گمشده پیدا شده!
لینک دوستان
امکانات وب