سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزی آیت الله بروجردی که تازه به قم آمده بود، توسط کسی از
آشنایان به یکی از آبادی های اطراف دعوت شد.
آن روز نوجوانی به نام محمد نیز، که پدرش از نزدیکان آیت الله بود
، حضور داشت. آن نوجوان مشغول خواندن ادبیات عرب در حوزه بود.آیت الله چند سوال
از او پرسید و محمد همه را بلافاصله پاسخ داد.آیت الله خشنود شد و به او 50
تومان جایزه داد که آن زمان مبلغ معتنابهی محسوب می شد. این پیشامد و تشویق آن مرجع
بزرگ در روحیه او تاثیر شگرفی بر جای گذاشت.استوانه های حوزه که عموما
جزو ریش سفیدها و میان سالان بودند، در مکتب آیت الله بروجردی زانو زده و از فیض
این چشمه جوشان بهره مند می شدند.ناگاه جوانی 19 ساله به آن حلقه وارد شد،
حاضران با تعجب به یکدیگر نگاه کردند: حتما امروز را از سر کنجکاوی آمده و تکرار
نخواهد شد... ولی این حضور در روزهای بعد نیز ادامه یافت.ایام فاطمیه بود و در منزل
آنها نیز مجلس عزا برپا.روزی آیت الله بروجردی هم به آن مجلس مشرف شد. محمد
مشغول پذیرایی از میهمانان بود. به آیت الله بروجردی که رسید با لبخند گرم ایشان
روبه رو شد.بروجردی با لحنی آمیخته به تعجب خطاب به پدر محمد گفت:«ایشان هم در
درس شرکت می کند؟» شاید سن کم او موجب شگفتی آیت الله شده بود.پدر که این نکته
را دریافت ، پاسخ داد: محمد نه تنها در درس شما حضور می یابد بلکه تمام مطالب آن را
به عربی می نویسد.آیت الله با شگفتی آن تقریرات را خواست و حدود نیم ساعت بدون
سخن به دقت آنها را مطالعه کرد و گفت : هیچ فکر نمی کردم که او با این سن کم به این
خوبی به تمام رموز و خصوصیات درسها آشنا باشد و مخصوصا آنها را در قالب عباراتی
جالب توجه از نظر تفهیم و تفهم و آن هم به زبان عربی به رشته تحریر درآورد. از
آن پس او همواره مورد لطف استاد بود و هر از گاهی آیت الله ، نوشته های وی را می
خواست و پس از مرور بازپس می داد تا وقتی که به 400 500 صفحه رسید ، با ملاحظه و
دستور مرحوم بروجردی در سال 1336 شمسی جلد نخست آن به نام نهایهالتقریر چاپ و منتشر
گردید و این زمانی بود که محمد فقط حدود 25 سال داشت و این از نبوغ و هوش سرشار او
حکایت می کرد.چند سال بعد نیز جلد دوم این کتاب چاپ شد. حجت الاسلام والمسلمین
محسنی ملایری از نزدیکان مرحوم بروجردی می گوید: هر وقت صحبت کتاب نهایهالتقریر می
شد از آن مرحوم می شنیدم که درباره آیت الله فاضل لنکرانی می فرمود:«این طلبه جوان
، این مجتهد جوان» و من این تعبیر را مکرر از ایشان شنیدم و ایشان بارها می فرمود:
من از دنیا می روم و آنچه از من باقی می ماند، همین کتاب است. محمد فاضل لنکرانی
در سال 1310 در خانواده ای روحانی پا به عرصه وجود نهاد. و در 17 خرداد سال 1386

شمسی دیده از جهان فرو بست


 

 

 

 

 

*****************

یونس 20


[ سه شنبه 87/3/21 ] [ 3:36 عصر ] [ ] [ نظر ]
درباره وبلاگ

بیاد شهدای گمنام!!! برای بچه های تفحص و برای آنهایی که به دنبال گمشده ی خود می گردند هیچ لحظه ای زیباتر از لحظه ی کشف پیکر شهید نیست. اما زیباتر از آن لحظه ای است که زیر نور آفتاب یا چراغ قوه پلاکی بدرخشد. در طلاییه وقتی زمین را می شکافتیم پیکر مطهر شهیدی نمایان شد که همراه او یک دفتر قطور اما کوچک بود ؛ شبیه دفتری که بیشتر مداحان از آن استفاده می کنند. برگ های دفتر به خاطر گل گرفتگی به هم چسبیده بود و باز نمی شد . آن را پاک کردم . به سختی بازش کردم بالای اولین صفحه اش نوشته بود: عمه بیا گمشده پیدا شده!
لینک دوستان
امکانات وب