|
زبان حال امام حسین(ع) تنهای تنها به ظاهر گرچه احمد در برم نیست به غیر از او، به جان و پیکرم نیست که احمد از من است و، من ازویم جدا یکدم، دلم، از دلبرم نیست اگر چه مانده ام تنهای تنها ولی باک از عدو، چون حیدرم نیست به خیمه در کنار گهواره همی گرید رباب و، اصغرم نیست رقیه با غمی جانسوز پرسد چه شد قاسم، که دیگر در برم نیست دلم پر از اتش داغ عزیزان مرا ابی بجز اشک ترم نیست از ان گیرد رکابم خواهر من که نور دیده ی من، اکبرم نیست (( چگونه شکر این نعمت گذارم)) که زینب هست اگر که مادرم نیست به خیمه دشمن از هر سوی تازد چو می داند امیر لشکرم نیست شاعر:حسان بختیاری [ دوشنبه 89/9/15 ] [ 3:36 عصر ] [ ]
[ نظر ]
.:: یَااَلله ::.
شیطان قسم به عزّت پـروردگار خورد
تاریخ این حکایت دنبــاله دار ما
جای امــام را به خلیفه سپرده اند
قرعه فقط به نام امام زمـان(عج) نبود
قربانی خلیــل که موکول شد به بعد
شیطان هزار چهــره عوض کرد تا یزید
میثم امانی
[ یکشنبه 89/9/14 ] [ 1:46 عصر ] [ ]
[ نظر ]
بوی سیب و ستاره همه جا پر است بوی سیب و ستاره یک جفت پوتین پاره بر سنگلاخی که می رفت تا خورشید یک خورشید شکسته بر هزار پاره اسمان و ابر یک اسمان اینه، یک پیاله اب، یک بوسه و یک سفر تمام قصه تو همین بود پسرم! نوشته:رضا کاظمی بختیاری [ شنبه 89/9/13 ] [ 4:32 عصر ] [ ]
[ نظر ]
*بزرگتر از بزرگ* شناسنامه اش چند سالی از خودش بزرگتر بود اما همچنان درخت ها صدایش می زدند پارک ها، اسباب بازی ها،چرخ و فلک ها نمی شنید دلش هوای غزل کرده بود، هوای باران احساس می کرد: سنگر ها، تفنگ ها و رفت... حالا از شناسنامه اش خیلی بزرگتر شده بود! نوشته:کمیل فاطمی بختیاری [ پنج شنبه 89/9/11 ] [ 5:3 عصر ] [ ]
[ نظر ]
ایل وتبار
شاهد مرگ غم انگیز بهارم چه کنم ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم
نیست ازهیچ طرف راه برون شد زشبم زلف افشان تو گردیده حصارم چه کنم
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند سخت دلبسته ی این ایل وتبارم چه کنم
من کزین فاصله غارت شده ی چشم توام چون به دیدارتو افتد سرو کارم چه کنم
یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است میله های قفسم را نشمارم چه کنم ؟! شادی روحش صلوات. اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍ وَآلِ مُحَمَّـدٍ وَعَجِّـل فَرَجَـهُم وَفَرَجَـنَابِهِم.
[ یکشنبه 89/9/7 ] [ 1:27 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |