سفارش تبلیغ
صبا ویژن


 

.:: یا ارحم الرّاحمین ::.


 عید خجسته ی میلاد امام موسی کاظم(علیه السّلام)

 و ایّام الله دهه ی مبارک فجر مبارکباد .

امامان گرامى ما با دانشى الهى که داشتند در مورد هر سوالى که از آنان مى‌شد، پاسخى درست و کامل و در حدّ فهم پرسشگر، مى‌دادند. و هر کس حتى دشمنان، چون با آنان به احتجاج و گفتگوى علمى مى‌نشست، با اعتراف به عجز خویش و قدرت اندیشه گسترده و احاطه‌ کامل آنان، برمى‌خاست.
هارون الرّشید ، امام کاظم(علیه السلام) را از مدینه به بغداد آورد و به احتجاج نشست: هارون گفت: مى‌خواهم از شما چیزهایى بپرسم که مدّتى است ذهنم را مشغول کرده است و تا کنون از کسی نپرسیده‌ام، به من گفته‌اند که شما هرگز دروغ نمى‌گویید، جواب مرا درست و راست بفرمایید!

_امام کاظم علیه السّلام: اگر من آزادى بیان داشته باشم، تو را از آنچه مى‌دانم در زمینه پرسشت آگاه خواهم کرد.

_هارون: در بیان آزاد هستید، هر چه مى‌خواهید بفرمایید. و اما نخستین پرسش من: چرا شما و مردم، معتقد هستید که شما فرزندان ابوطالب از ما فرزندان عباس برترید ، در حالی که ما و شما از تنه یک درختیم. ابوطالب و عباس هر دو عموهاى پیامبر بودند و از جهت خویشاوندى با پیامبر، با هم فرقى ندارند؟

_امام: ما از شما به پیامبر نزدیکتریم.

_هارون: چگونه؟

_امام: چون پدر ما ابوطالب با پدر رسول اکرم برادر تنى(پدر و مادر یکى) بودند ولى عباس برادر ناتنى (تنها از سوى مادر) بود.

_هارون: سوال دیگر ، چرا شما مدّعى هستید که از پیامبر ارث مى‌برید، در حالی که مى‌دانیم هنگامى که پیامبر رحلت کرد عمویش عباس (پدر ما) زنده بود اما عموى دیگرش ابوطالب (پدر شما) زنده نبود و معلوم است که تا عمو زنده است، ارث به پسر عمو نمى‌رسد؟

_امام: آیا آزادى بیان دارم.

_هارون: در آغاز سخن، گفتم دارید.

_امام: امام على بن ابیطالب(علیه السّلام) مى‌فرمایند: با بودن اولاد، جز پدر و مادر و زن و شوهر، دیگران ارث نمى‌برند، و با بودن اولاد براى عمو نه در قرآن و نه در روایات، ارثى ثابت نشده است. پس آنان که عمو را در حکم پدر مى‌دانند، از پیش خود مى‌گویند و حرفشان مبنایى ندارد (پس با بودن زهرا، فرزند رسول الله(علیهماالسّلام) به عموى او عباس ارث نمى‌رسد.)

مضافا آن که از پیامبر در مورد على(علیه السلام) نقل شده است که: * اقضاکم على * ، على بهترین قاضى شماست و نیز از عمر بن خطاب(ل ع) نقل شده است که: على اقضانا على بهترین قضاوت کننده ماست.

و این جمله، عنوان جامعى است که براى حضرت على(علیه السّلام) به اثبات رسیده، زیرا همه دانش‌هایى که پیامبر، اصحاب خود را با آنها ستوده از قبیل علم قرآن و علم احکام و مطلق علم، همه در مفهوم و معناى قضاوت اسلامى، جمع است و وقتى مى‌گوییم على در قضاوت از همه بالاتر است یعنى در همه علوم از دیگران بالاتر است.

پس گفتار على(علیه السلام) که مى‌گوید: با بودن اولاد، عمو ارث نمى‌برد، حجت است و باید آن را بپذیریم نه گفته: عمو در حکم پدر است را، زیرا به تصریح پیامبر، على(علیه السّلام) از دیگران به احکام دین آشناتر است.

_هارون: پرسش دیگر:

چرا شما اجازه مى‌دهید مردم شما را به پیامبر نسبت بدهند و بگویند: فرزندان رسول خدا در صورتی که شما فرزندان على هستید، زیرا هر کس به پدر خود نسبت داده مى‌شود (نه به مادر) و پیامبر جدّ مادرى شماست؟

_امام: اگر پیامبر زنده شده و از دختر تو خواستگارى کند، به او مى‌دهى؟

_هارون: سبحان الله، چرا ندهم، بلکه در آن صورت بر عرب و عجم و قریش، افتخار هم خواهم کرد.

_امام: اما اگر پیامبر زنده شود از دختر من خواستگارى نخواهد کرد و من هم نخواهم داد.

_هارون: چرا؟

_امام: چون او پدر من است (ولو از طرف مادر) ولى پدر تو نیست. پس مى‌توانم خود را فرزند رسول خدا بدانم.

_هارون: پس چرا شما خود را ذریّه رسول خدا مى‌دانید و حال آن که ذریّه از سوى پسر است نه از سوى دختر؟

_امام: مرا از پاسخ این پرسش معاف کن.

_هارون: نه، باید پاسخ بفرمایید و از قرآن دلیل بیاورید.

_امام: *... و مِن ذریّته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون و کذلک نجزى المحسنین و زکریّا و یحیى و عیسى * (سوره ی انعام آیه ی ??)

اکنون مى‌پرسم: عیسى که در این آیه ذریّه ابراهیم به شمار آمده، آیا از سوى پدر به او منصوب است یا از سوى مادر؟

_هارون: به نصّ قرآن، عیسى پدر نداشته است.

_امام: پس از سوى مادر، ذریّه نامیده شده است، ما نیز از سوى مادرمان فاطمه(درود خدا بر او) ذریّه پیامبر محسوب مى‌شویم.

آیا آیه دیگر بخوانم؟

_هارون: بخوانید!

_امام: آیه مباهله را مى‌خوانم: *فمن حاجّک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الکاذبین*(سوره آل عمران، آیه 61) ، هیچ کس ادعا نکرده است که پیامبر در مباهله با نصاراى نجران جز على و فاطمه و حسن و حسین (علیهم‌السلام)، کس دیگرى را براى مباهله با خود برده باشد پس مصداق ابنائنا (پسرانمان را) در آیه مزبور، حسن و حسین (درود خدا بر ایشان) هستند، با این که آنها از سوى مادر به پیامبر منسوبند و فرزندان دختر آن گرامى‌اند.

_هارون: از ما چیزى نمى‌خواهید؟

_امام: نه، مى‌خواهم به خانه خویش بازگردم.

_هارون: در این مورد باید فکر کنیم...

 ( منبع مناظره: عیون اخبار الرّضا، ج 1، ص 81/ احتجاج طبرسى، ص 211- 213/ بحارالانوار، ج 48، ص 129- 125 )


شهاب


[ سه شنبه 87/11/15 ] [ 2:57 عصر ] [ ] [ نظر ]


 

.:: یا قاضی الحاجات ::.

   السّلام علیک یا باب الحوائج ، یا امام موسی ابن جعفر (علیه السّلام)   



امام موسی کاظم علیه السّلام فرمودند:

*مَن أرادَ أن یکنَ‌ أقوَی النّاسِ‌ فَلیتَوکّل عَلی اللهِ.*


هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید.

(بحار الانوار،7 ، ص143)

*أوشَک دَعوَةً‌ وَ أسرَعُ إجابَةُ دُعاءُ المَرءِ لاِخیهِ‌ بِظَهرِ الغَیبِ.*


دعایی که بیشتر امید اجابت آن می رود و زودتر به اجابت می رسد،‌ دعا برای برادر دینی است در پشت سر او.

(اصول کافی،ج1 ،ص52)



خجسته زادروز هفتمین پیشوا ، مشعل فروزان هدایت،

حضرت امام موسی کاظم (ع) مبارک باد.

 

 دل را به دسته گل های انتظار آذین می بندیم و چشم در راه مولود فضیلت ها و سرمشق عارفان و سالکان، امام موسی کاظم (ع) می نشینیم.  و ندا سر می دهیم: سلام ما بر تو ای که سجاده شب، غمناک از مناجات شب و نیمه شبت و میله های سرد و زندان شرمنده از این همه استقامت تو. ای سرمشق مقاومت و صبوری! ای اسطوره پرشکوه و هارون شکن!

 

    مهدی جان عرض تبریک ، آقا جون!    



اَللّهمَّ عَجِّل لِولِیِّکَ الفَرَج.
اَللّهمَّ صَلِّ عَلَی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ و عَجِّل فَرَجَهُم.


[ سه شنبه 87/11/15 ] [ 1:15 صبح ] [ ] [ نظر ]

 

.:: یا قاضی الحاجات ::.

*سلام به رسم تشکّر و یادبود:


تشابه عجیب


*نی نی* و *گل*

اینه که



هر دو پاک اند.

کاش ما هم پاک می موندیم.

راستی چی شد که اینجوری شد؟!...

شهاب


[ دوشنبه 87/11/14 ] [ 1:43 صبح ] [ ] [ نظر ]

.:: یا ذالجلال و الاکرام ::.

 اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَا مَولاتِی یَا رقیّة ، بِنتَ الحُسَین(ع) ، یَا بَابَ الحَوائِج ، اَغیثینی  


*یتیم خرابه

آن شب سپهر دیده ی او پر ستاره بود

داغ نهفته در جگرش بی شماره بود
 

در قاب خون گرفته ی چشمان خسته اش

عکس ِ سر بریده و یک حلق ِ پاره بود


شیرین و تلخ خاطره های سه سال پیش

این سر نبود بین طَبَق ، جشنواره بود
 

طفلک تمام درد تنش را زیاد برد

حرفی نداشت ، عاشق و گرم نظاره بود
 

با دست خسته معجر خود را کنار زد

حتی کلام و درد ِ دلش با اشاره بود
 

زخم نهان به روسری اش را عیان نمود

انگار جای خالی یک گوشواره بود!


دستش توان نداشت که سر را بغل کند

دستی که وقت خواب علی گاهواره بود


در لابه لای تاول پاهای کوچکش

هم جای خار هم اثر سنگ خاره بود
 

ناگاه لب گشود و تلاطم شروع شد

دریای حرف های دلش بی کناره بود
 

کوچکترین یتیم خرابه شهید شد

اما هنوز حرف دلش نیمه کاره بود!

مصطفی متولّی


 شهادت دختر سه ساله ی ارباب بی کفن ،

خانم حضرت رقیّة(سلام الله علیها)

را به تمامی دلآشوبان عاشورائی  ، تسلیت عرض می نمایم.


دشمن خرابه را به تو آسان گرفته بود

از من هزار بار ولی جان گرفته بود
 

اینجا به انتظار دلم طعنه می زند

چوبی که بوسه از لب و دندان گرفته بود
 

عمرم به قد سوره ی کوثر مجال داشت

آری سه آیه بود که پایان گرفته بود
 

رؤیای وصل بر سر ِ دختر خراب شد

آن شب خرابه ، جلوه ی باران گرفته بود

 

حضرت رقیه(س) دختر حضرت اباعبدالله‏ الحسین(ع)، چهار یا سه سال پیش از واقعه کربلا (میان سال‏هاى 57 و 58 هجرى قمرى) در مدینه منوره دیده به جهان گشود. نام مادرش در منابع تاریخى به درستى بیان نشده است. گویا مادرش امّ ولد  بوده است.

 هنگامى که امام حسین(ع) از مدینه منوره هجرت فرمودند و به سوى مکه معظمه و از آن جا به کربلا روان گردیدند ، این دختر  نیز بسان سایر فرزندان آن حضرت، در این سفر بزرگ حضور داشت و تمام رنج‏ها و سختى‏هاى ایام هجرت و دورى از وطن و ناملایمات زندگى را تحمل کرد.

وى پس از شهادت امام حسین(ع) به همراه سایر بازماندگان واقعه کربلا، به اسارت سپاه یزید درآمد و از کربلا به کوفه و از کوفه به شام برده شد. پس از چند روز اقامت در شام و مشاهده سنگدلى‏هاى یزید و یزیدیان و تحمل سخت‏ترین ایام اسارت، در دمشق وفات یافت.

از این که وفاتش در ماه صفر سال 61 هجرى قمرى واقع شده است، تردیدى در آن نیست. ولى در این که چه روزى از ماه صفر بوده است، اطلاع دقیقى به دست نیامده است. تنها برخى از تقویم‏هاى رایج، پنجم صفر را روز وفات آن حضرت بیان کرده‏اند.

----------------------------

در این جا مناسب است آن چه را که مرحوم شیخ ‏عباس ‏قمى(ره) در منتهى‏الآمال از کتاب *کامل‏بهایى* درباره این دختر خردسال امام حسین(ع) نقل کرده است، بیان کنیم:

زنان خاندان نبوت در حالت اسیرى، حال مردانى که در کربلا شهید شده بودند، بر پسران خود و دختران ایشان پوشیده مى‏داشتند و هر کودکى را وعده مى‏دادند که پدر تو به  سفر رفته است ، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. حضرت رقیه(س) شبى از خواب بیدار شد و گفت: پدر من حسین(ع) کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم. سخت پریشان بود. زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و حال تفحص کرد. خبر بردند که حال چنین است. آن لعین در حال گفت که بروند و سر پدر را بیاورند و در کنار او نهند. پس آن سر مقدس را بیاوردند و در کنار آن دختر  نهادند. پرسید این چیست؟ گفتند: سر پدر توست!

آن دختر خردسال فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.(1)

معروف است که حضرت رقیه در خرابه شام از دنیا رفت. مزار این مخدره در حال حاضر در یک بازارچه قدیمى دمشق کمى دور از مسجد اموى قرار گرفته است و عاشقان حرم حسینى به زیارتش مى‏شتابند.(2)

 

---------------------------------------------------------


1. منتهى‏الآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 437
2. شام سرزمین خاطره‏ها (مهدی پیشوایی)، ص 109 
 
 


[ شنبه 87/11/12 ] [ 11:3 عصر ] [ ] [ نظر ]


.:: یا لا اله الا الله الملک الحقّ المبین ::.

 یا ابا جعفر یا محمّد بن على ایّها الباقر یابن رسول الله یا حجة الله على خلقه یا سیّدنا و مولانا انا توجّهنا و استشفعنا و توسّلنا بک  الى الله و قدمناک بین یدى حاجاتنا  یا وجیها عند الله اشفع لنا عند الله، یا وجیها عند الله اشفع لنا عند الله،  یا وجیها عند الله اشفع لنا عند الله. 




 امام محمّد باقر علیه السّلام فرمودند:

 انما یداقّ الله العباد فی الحساب یوم القیامة علی قدر ما اتاهم من العقول فی الدنیا.
 خدا در روز قیامت نسبت به حساب بندگانش به اندازه عقلی که در دنیا به آنها داده است باریک بینی می کند .

 (اصول کافی ج 1 /ص 12) 
 


 
*رضای تو

خدا کند که رضایم فقط رضای تو باشد

هوای نفس نباشد ، همه هوای تو باشد


خداکند که گزارت فِتد به منظر چشمم

که سجده گاه نمازم به جای پای تو باشد


خدا کند که اماما دلم برای تو باشد

کسی دراو ننشیند همیشه جای تو باشد


خداکند که نفروشم دِگر به غیر تو جان را

که جان و هر چه که دارم همه فدای تو باشد


منم مریض و توهستی طبیب درد درونم

عنایتی که شفایم فقط شفای تو باشد


فدای خاک ره تو وجود عالم و آدم

وجود عالم امکان به اِتکای تو باشد


خدا کند که بدانم نشانه ای زمکانت

که درب جنّتِ رضوان دَرِ سرای تو باشد


خدا کند که شوم من فدای راه و فنایت

با سعادت آن جان ، که او فنای تو باشد


گذشت عمر و ندیدم زمان و وقت ظهورت

دعا نما که ظهور تو با دعای تو باشد


خدا کند که ولای تو دردلم بنشیند

که بندگی و عبادت فقط ولای تو باشد


ندارد غصّه ای انوار ، به روزگار ، اماما

اگر که درهمه ی عمر ، فقط گدای تو باشد


سیّد بهاءالدّین انوار


*بر جمال مهدی زهرا(علیهما السّلام) ، صلوات .

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم .
 

میلاد مسعود امام پنجم و معصوم هفتم ، شکافنده ی دانش ،

 امام محمّد باقر (علیه آلاف التحیّة و الثناء) مبارک باد .


بر مولود دوم صفر و اجداد و فرزندان پاکش صلوات .

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم .


هنگام نزول برکات است امشب ، گاه گرفتن برات است امشب ،

بر محمّــــد(ص) و آل پاکش(ع) ، وقت فرستادن صلــــوات است امشب .

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم .


[ پنج شنبه 87/11/10 ] [ 10:56 عصر ] [ ] [ نظر ]
<      1   2   3   4      >
درباره وبلاگ

بیاد شهدای گمنام!!! برای بچه های تفحص و برای آنهایی که به دنبال گمشده ی خود می گردند هیچ لحظه ای زیباتر از لحظه ی کشف پیکر شهید نیست. اما زیباتر از آن لحظه ای است که زیر نور آفتاب یا چراغ قوه پلاکی بدرخشد. در طلاییه وقتی زمین را می شکافتیم پیکر مطهر شهیدی نمایان شد که همراه او یک دفتر قطور اما کوچک بود ؛ شبیه دفتری که بیشتر مداحان از آن استفاده می کنند. برگ های دفتر به خاطر گل گرفتگی به هم چسبیده بود و باز نمی شد . آن را پاک کردم . به سختی بازش کردم بالای اولین صفحه اش نوشته بود: عمه بیا گمشده پیدا شده!
لینک دوستان
امکانات وب