|
.:: هُوَالمُنعِم ::. چاهیان از بغض های ساکت من ، از صدا شدن از شوق شعرهای زبان بسته ، وا شدن از گریه های مادر معصوم یک شهید تا نیمه شب به گریه گدای خدا شدن از ماندن و بدون صفا زیستن بگو از بی لیاقتی و بدون صفا شدن آنها سزایشان دل پاک و سزای ما در این زمانه لایق هر ناسزا شدن آن ها نماز گریهء شان سوی یار بود ما دور کعبه ها به تقلای جا شدن! ما ادّعا کنیم که باید شهید بود اما شهید در پی بی ادّعا شدن یوسف برفت از دل چاه و خدا بخواست بر چاهیان اسیری و بر او رها شدن دیروزمان شهید و خدا بود و جبهه ها امروزمان به گور شهیدان گدا شدن
[ شنبه 89/2/11 ] [ 2:23 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |