|
.:: یا ارحم الرّاحمین ::. یک روز صبح فرقی نمیکند، سرّ این راه نا بلد
نزدیک بود گم کنم کفش بی خرد
یک روز صبح، جای صنم گفتم: الصّمد
این بار چندم است که گهواره حرف زد؟
کافیست در شکستن اندام پیر سدّ
حتی نکردهاند شبی هم تو را رصد
جایت کجاست؟ باغچه؟ گهواره؟ یا سبد؟
ماهی و پادشاهی تو حکم جزر و مـَدّ
در جلوه میروی بشوی هشتمین عدد
وقت جواب، مضربی از هشت میشود
آنجا منم، منم، منم و این "منم" چه بد!
من قصد کردهام بروم یا علی مدد
آقاجون ، اجازه بدین چیزی نگم، شما که حرف دلمون رو خوب می دونید...... [ چهارشنبه 90/7/13 ] [ 4:42 صبح ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ و نوشتم بیاد دوست شهیدم غلامرضا زوبونی ] |